فیلم ساختن بر اساس سلبریتیها میتواند دشوار باشد. خصوصاً اگر سلبریتی مورد نظر نقش دوران جوانی و فعلی خودش را ایفا کند. این دقیقاً همان کاری است که نیکلاس کیج انجام داد. او حتی موفق شد خودِ جوانش را بسیار بهتر بازی کند. در این گفتوگو تام گورمیکان و کوین اتن شیوه نگارش سنگینی تحملناپذیر استعداد عظیم را شرح میدهند. کوین اعتراف میکند: «ما هرگز فکر نمیکردیم این ایده عملی باشد. استعداد عظیم از عشق و علاقه ما به نیک متولد شد.» تام گورمیکان با ایدهای که در آن نیک کیج نقش نیک کیج را بازی میکند، نزد اتن آمد. (در پایان فیلم کاراکتر نیک با یک K هِجی میشود). نیکلاس کیج را با بازی در فیلمهای پرخرج هالیوودی در دهههای 80 و 90 و 2000 میشناسیم. در این اواخر او تقریباً هر پیشنهادی را میپذیرد تا بتواند به بدهیهایش سر و سامانی دهد، اما این موضوع تأثیری بر تعهد او نسبت به حرفه بازیگریاش نداشته است. این نقشها آزمونی برای تواناییهای بازیگری او بودند و حتی به احتمال زیاد او را به هنرپیشه بهتری تبدیل کردهاند. تام میگوید: «ما همیشه میدانستیم که نیک بالاخره به شکلی به روال عادی خود برمیگردد. او واقعاً هرگز کنار نرفته بود. او به اندازهای بااستعداد است که مدت زیادی نمیتواند از جریان اصلی دور بماند.» این مانترای محوری استعداد عظیم بود. دامنه هنر بازیگری به کنار، الگوهای رفتاری کیج به گونهای بوده که لبخند به لب مردم آورده است. تام در ادامه میگوید: «او محبوب است.» و آنها میخواستند این محبوبیت را به تصویر بکشند. کوین اشاره میکند: «محبوبیت او حاصل دو موضوع است؛ اولی استعداد عظیم اوست و دومی عدم توجه به دیگران و اشتیاق او برای دنبال کردن صدای درونی خودش.» روحیه سرکش و ناآرام کیج در انجام هر کاری شوق و علاقه گورمیکن و اتن را برانگیخت.
پرده اول
تمایل برای ساختن فیلمی درباره نیک کیج که نیک کیج در آن بازی میکند، بهخودیخود یک داستان نیست، بلکه اساساً بهسختی یک ایده داستانی محسوب میشود. این دو نفر در همان ابتدای استعداد عظیم به این تصمیم رسیدند که کار را از جایی آغاز کنند که نیک به جشن تولد یکی از طرفداران پروپاقرص خود دعوت میشود. تام میگوید: «ایده اصلی این بود که او برای نجات خود و خانوادهاش باید به قهرمان اکشن اواخر دهه 90 و اوایل 2000 بدل میشد.» گورمیکان و اتن برای شروع داستان تصمیم گرفتند نیک را در همان مرحله واقعی از زندگی و فعالیت حرفهایاش نشان دهند تا بتوانند بخشهای مختلف فیلمنامه را کنار هم قرار دهند. تام میگوید: «سپس برای اینکه نشان دهیم شخصیت او چگونه دگرگون شده است، به نقشآفرینی او در ژانرهای مختلف پرداختیم.» این دو به جای نوشتن کل پیشنویس اولیه و بازنویسی داستان بیشتر وقت خود را صرف شکل دادن به پرده اول داستان کردند. «پرده اول فیلم ما یک ساختار سهپردهای در دل خود دارد.» آنها مجبور بودند نیک را در نقطه حضیض زندگی و فعالیت حرفهایاش نشان دهند تا وارد پرده دوم شود و با حضور در جشن تولد آن هوادار دوآتشهاش موافقت کند. آنها مدت زیادی با این مفهوم سروکله زدند. علاوه بر این، میدانستند فیلمنامهشان درنهایت در اختیار نیک قرار خواهد گرفت، اگرچه هیچ تصوری درباره تدارکات و امکانات نداشتند. آنها بهخوبی میدانستند که استعداد عظیم ممکن است به شکل یک نقیضه (پارودی)، هجویه یا دست انداختن کارهای قبلی کیج برای او جلوه کند. بنابراین برای جلب نظر او به این پروژه کاراکترهای حاضر در درام خانوادگی باید کاملاً جان میگرفتند. تام اشاره میکند: «برای اینکه فیلم ما یک بزرگداشت باشد، مجبور بودیم از نظر حسی و عاطفی اهمیت ویژهای برای کاراکتر، رابطه او با کار و خانوادهاش قائل شویم.» کوین اتن کمدی جاری در فیلم را کاراکترمحور توصیف میکند و میگوید: «اگر در صحنهای از فیلم یک شوخی تحمیلی یا اجباری وجود داشت که نیک ضرورتی برایش نمیدید، آن را نمیپذیرفت و رد میکرد.» تام گورمیکان آن را یک کمدی داستانمحور میداند. «او به کیج توصیه میکرد نقش خود را با نهایت جدیت ایفا کند و کاراکتر را در موقعیتهایی قرار دهد که باعث خندیدن مخاطب شود.»
کوین ادامه میدهد: «در نسخههای اولیه داستان، نیک بیشتر یک پدر غایب و بازیگری خودشیفته و خودمحور بود.» نیک به طرز عجیبی تمایل داشت این چهره از او روی پرده نمایش داده شود. او میگفت: «دلم میخواهد خودم، مشکلات مالی و بعضی از کارهای دیوانهواری را که انجام دادهام، مسخره کنم، اما با این کار راحت نیستم. من اینجوری نیستم.» نیکلاس کیج در عین حال اعتقاد داشت مخاطب نمیتواند با شخصیتی تا این حد پر از عیب و نقص همدلی کند. کوین در اینباره میگوید: «راهحل ما نوشتن شخصیت پدری بود که تلاش میکند، اما تلاشهای او در مسیر نادرستی صورت میگیرد.» این تغییر به کاراکتر نیک کمک میکرد وقتی در حال همکاری با سیآیاِی بود، به پدر و همسر بهتری بدل شود. شخصیت نیک ابتدا شبیه به بازی او در Con-Air نوشته شد. اما نیک برآشفت. «این من نیستم. این کاراکتری است که نقشش را بازی میکنم.» در پاسخ به این اعتراض نویسندهها به کاراکتر سیلور ریپلی در فیلم قلب وحشی (Wild at Heart) برگشتند. «ما یک کت چرمی تن او کردیم و کاراکتری پر از انرژی، جسارت و خوشبینی نسبت به آینده نوشتیم.» نیکلاس به این ایده که او را مجبور میکند به مرد بهتری بدل شود، واکنش مثبت نشان داد.
مرد پشت افسانه
در فیلم یک تعارض و نبرد خشمگنانه بین نیک کیج واقعی و نیک کیج فیلم درمیگیرد. نسخه داستانی او درنهایت با نیک کیج واقعی ادغام میشود. وقتی او سوییچ شخصیت قهرمان اکشن را به طرف دیگر برمیگرداند، به شخصیتی که باید باشد، بدل میشود. کوین ادامه میدهد: «نیک آدمی عجیب و غریب است که سخت کار میکند. هر داستان دیوانهواری که میگوید، درست است. او دائماً شخصیت خودش را مینویسد و در زمان واقعی آن را زندگی میکند.» نویسندهها در همان مراحل اولیه نگارش داستان تصمیم گرفتند که نیک قرار است بفهمد که ژاوی آدم بدی است. این تمهید دوراهی دیگری پیشِ روی او قرار میدهد تا بتواند با آن دستوپنجه نرم کند. کوین در این خصوص میگوید: «ما میدانستیم که نیک و ژاوی با هم پیوند خواهند داشت، چون ژاوی او را از نقطه حضیض بالا کشیده و باعث کشف دوباره عشق او به بازیگری شده بود.» به منظور برجستهتر کردن داستان، تام و کوین قصه همکاری نیک با سیآیاِی را نیز اضافه کردند. گورمیکان میگوید: «به عنوان کارگردان، به بازی ناتورالیستی علاقه دارم. مشکل اینجاست که نیک به بازی اکسپرسیونیستی و غولآسا معتقد است.» راهحل این مسئله خلق کاراکتر نیکی (نیک جونیور ۳۰ ساله) بود تا این انرژی بیش از حد را هدایت کند. کوین ادامه میدهد: «همچنین در بخشهای زیادی از فیلم نیکی روی اسید است، بنابراین مخاطب بهتر میتواند نقشآفرینی و شیوه اجرای او را بپذیرد.» هیچکس مثل نیکلاس کیج قادر نیست پارانویا را به تصویر بکشد. در مرحلهای از نگارش فیلمنامه وقتی نیک فکر میکرد هرگز نمیتواند دوباره نیکی را ببیند، به نویسندهها گفت: «میخواین که من کیج کامل بشم؟» نیک هر روز صبح با یک ایدهی تازه سر صحنه میآمد. او مجموعه متنوعی از شیوههای نقشآفرینی را به آنها پیشنهاد میکرد و با نهایت احترام به تام و کوین اجازه میداد خودشان تصمیم بگیرند از کدام برداشت استفاده کنند. کوین تصریح میکند: «این فیلم تنها در صورتی کار میکند که لحن آن دوگانه باشد.» موسیقی این فیلم در مرحله پستولید به گونهای شکل گرفت تا از لغزیدن آن به ملودرام جلوگیری شود. کوین میگوید: «اگر موسیقی بیش از حد کمیک و سبک بود، فیلم جذابیت خود را از دست میداد و روح و قلبش از بین میرفت.» بهرغم موافقت کیج برای بازی در این فیلم همکاری او همیشه هم تضمینشده نبود. تام در اینباره میگوید: «تصمیم نهایی او تا حد بسیار زیادی به کاراکتر نیکی معطوف بود. این فیلم و شخصیت مثل یک مدیتیشن درباره زندگی و فعالیت حرفهای او بود، یک عمر زندگی در هنرهای مختلف، چیزهایی که رها کرده یا توجهی به آنها نکردهاید تا بتوانید به چیزهایی که میخواهید، دست پیدا کنید.» بعضی از این انتخابها ممکن است برای شما به عنوان یک فرد جزو بهترین گزینهها نباشند. کیج زمانی قرارداد بازی در فیلم را امضا کرد که متقاعد شد گورمیکان و اتن به جای اینکه بخواهند او را دست بیندازند، استعداد عظیم را به عنوان یک فیلم جدی گرفتهاند. در صورتی که او بازی در فیلم را قبول نمیکرد، تام و کوین دنیل دی لوییس را برای بازی در این نقش در نظر گرفته بودند.
منبع: creativescreenwriting. com