چند سالی بود که سینمای ما رنگ یک کمدی رمانتیک خوب و سرپا را به خود ندیده بود. در دورهای که سینمای ما معطوف و مشغول ساختن فیلمهای بهاصطلاح اجتماعی بود، چند فیلمی در این میان بودند که حالوهوای دیگری داشتند و اتفاقا فیلمهای خوبی هم از آب درآمدند. نمونه بارزش فیلم عاشقانه در دنیای تو ساعت چند است ساخته صفی یزدانیان که به گواه اکثر قریب به اتفاق مخاطبانش، فیلمی حال خوبکن نام گرفته است. گرچه فیلم یزدانیان برای قرار گرفتن در دسته کمدی رمانتیکها کمی جدی و خشک است و مسئله عشق از همان ابتدای امر برایش جدی و مقدس است، اما فضای عاشقانهاش میتوانست حس و حال متفاوتی به بینندگانش عرضه کند.
حال، آیدا پناهنده و ارسلان امیری، با نگارش فیلمنامه تیتی گام تازهای در مسیر ورود به چنین ژانری در سینمای ما برداشتهاند. فیلمی که دغدغههایش همسو با دغدغههای پیشین فیلمسازش است، اما قصه و اجرایش، شاید فاصله زیادی با آن فیلمها دارد. پیش از اینکه به ویژگیهای درونی فیلمنامه تیتی در گستره ژانر بپردازم، لازم است تا گریزی به خود ژانر و ویژگیهایش داشته باشم. کمدی رمانتیک در معنای عام و ساده به همه فیلمنامههایی گفته میشود که به صورت کمیک، به عشق، رابطه عاشقانه و ازدواج میپردازند که حالا و در این بافتار، کمیک بیشتر به حالوهوای فیلمنامه و کمتر به قصه آن اشاره دارد. و همین بافتار چهار زیرژانر مختلف را در بر میگیرد که هرکدام ویژگیهایی تقریباً همسو با هم و با اندکی تفاوت در جزئیات دارند.
کمدی رمانتیک خالص، فکاهی، کمدی اسکروبال و داستان رابطه عاشقانه این چهار زیرژانر را شکل دادهاند. تیتی با توجه به اینکه دو شخصیت را در مسیر هم قرار میدهد که یکی از آنها پیش از این ازدواج کرده و بچهای هم دارد و آن رابطه پیشین همچنان روی زندگیاش موثر است، در دسته کمدی رمانتیکهای فکاهی قرار میگیرد. اما پیش از این، تیتی کاملاً در مسیر تعریف عام کمدی رمانتیکها گام برمیدارد. فیلمنامه طوری نوشته شده تا رفتار شخصیتها در تقابل با یکدیگر به نتیجهای منجر شود که در آن رابطه عاشقانهای شکل بگیرد و مسیر قصه را تعیین کند و در کنار این مسیر، ویژگیهایی در شخصیتها وجود داشته باشد تا حالوهوای فیلمنامه را به سمت کمدی ببرد.
بارزترین ویژگی فیلمنامه برای ایجاد لحن کمدی، شخصیت تیتی (الناز شاکردوست) است. او که دختری روستایی با ویژگیهایی آیکونیک این دست از دختران در سینما و تلویزیون ماست (سادهلوح، خیالپرداز، صمیمی، عموماً ضعیف، مهربان، زبانزد خاص و عام و...) با نام تیتی خله (که چقدر شبیه به ایرما خوشگله است) صدا زده میشود. قرار گرفتن تیتی در مسیر زندگی ابراهیم (پارسا پیروزفر) دقیقاً بر اساس سنت کمدی رمانتیکهای فکاهی است. یک اتفاق دور از ذهن (برداشته شدن کاغذهای مهم ابراهیم از سوی تیتی) و نهچندان بااهمیت (همسر سابق ابراهیم روی بیاهمیت بودن این کاغذها تأکید میکند) باعث میشود تا ابراهیم و تیتی زمان بیشتری را با یکدیگر بگذرانند. اما باز هم دقیقاً شبیه به کمدی رمانتیکهای معروف تاریخ سینما، اتفاقهای کوچک و بزرگ، اجازه نمیدهند این دو از حدی به یکدیگر نزدیکتر شوند. همین اتفاقات هستند که پیرنگ را به پیش میبرند و رابطه بین ابراهیم و تیتی را محکمتر میکنند. بر اساس ویژگیهای کمدی رمانتیکهای فکاهی، اخلاق در این میان باید حفظ شود و رابطه دو شخصیت بر اساس موازین اخلاقی پیش برود؛ اتفاقی که در تیتی میافتد و این دو هیچ کار غیراخلاقیای انجام نمیدهند تا به نوعی سرنوشت آنها را به هم برساند.
حالا همه ویژگیهای کمدی رمانتیک فکاهی درون فیلمنامه تیتی به چشم میخورد. ابراهیم از ازدواج قبلیاش یک بچه دارد (یکی از طرفین متأهل بوده)، او فاصلهای دور و دراز با تیتی از لحاظ تفکر و سبک زندگی دارد و انگیزهاش از ماندن پیش تیتی تنها به دست آوردن کاغذهایش است. در طرف مقابل، تیتی با سادگی و مهربانی و نوع رفتارش به فیلمنامه لحنی کمدی بخشیده و سبک زندگی و اتفاقاتی که درون آنها گرفتار شده، اجازه نمیدهد به ابراهیم نزدیک شود. (او تلویحاً و ابتدا از روی سادگی اشاره میکند که ابراهیم را دوست دارد.) مهمترین این اتفاقات حضور معشوق/آقابالاسری دیگر به نام امیرساسان (هوتن شکیبا) است. همه چیز مهیاست تا تیتی کاملاً بر اساس سنت کمدی رمانتیکهای فکاهی برخورد کند و پایانی خوش را برای شخصیتهایش رقم بزند.
همین اتفاق هم میافتد. ابراهیم که با تمام وجود به دنبال کاغذهایش بود، در مقابل پیشنهاد امیرساسان، قید کاغذهایش را میزند و به سراغ تیتی میرود. شاید غیرمنطقی به نظر برسد، اما در گستره ژانر، آن هم کمدی رمانتیک، با قراردادهایی که سالهاست روی آنها بنا شده و کار میکند، چنین اتفاقی چندان دور از ذهن و غیرمنطقی به نظر نمیرسد. کمدی رمانتیک میخواهد بگوید که عشق پیروز است و در تیتی هم این را نشان میدهد.
با همه این توضیحات، فیلمنامه تیتی خارج از اسلوب و ویژگیهای ژانر، شاید فیلمنامهای پرعیبونقص و بیمنطق به نظر برسد، اما توجه به ویژگیهای ژانر، کاری میکند تا این فیلمنامه قابل قبول و قابل دفاع کردن باشد. حتی اگر مثلاً شخصیت امیرساسان را دوست نداشته باشیم و او را شخصیتی اضافی در فیلمنامه بدانیم. گرچه حضورش کارکردی دراماتیک دارد و مثلث عشقی مرسوم کمدی رمانتیکها را میسازد. از این رو صحنه پایانی فیلمنامه، باز هم در مسیر سنت و الگوها حرکت میکند و خوشترین پایانی را که میتوان متصور بود، رقم میزند و از فیلمنامهای که پذیرفته در مسیر ژانر حرکت کند، توقعی هم جز این نیست.