دانیال کوان و دانیال شاینرت (که با نام هنری دانیالها شناخته میشوند) ابتدا با ساختن موزیک ویدیوها به شهرت رسیدند و درنهایت فیلمی را که احتمالاً وحشیترین و عجیبترین فیلم تاریخ باشد، در جشنواره فیلم ساندنس ارائه کردند؛ مرد آچار فرانسه. پل دینو نقش مردی را بازی میکرد که سعی داشت در جزیرهای با استفاده از یک جسد (از قضا، یکی از بهترین نقشآفرینیهای دانیال رادکلیف) به عنوان یک جعبه ابزار به روشهای عجیبتری زنده بماند، و درنهایت فیلم با یک چرخش سخت به اثری تاریکتر و عمیقتر تبدیل میشد. مرد آچار فرانسه بین تماشاگران سینما دودستگی ایجاد کرد، اما یک تجربه تخیلی فراموشنشدنی بود. همین را میتوان در مورد آخرین فیلم دانیلها، همهچیز همهجا بهیکباره گفت. یک حماسه چندجهانی گسترده درباره معنای زندگی و احتمالات مختلف زندگی، اما با همان جنون بیامان روایت میشود. همهچیز همهجا بهیکباره نهتنها یک شاهکار دیگر است، بلکه ثابت میکند فیلمهای دانیالها را باید دید.
مرد آچار فرانسه فیلم مورد علاقه من در سال 2016 بود و همهچیز همهجا بهیکباره فیلم مورد علاقه من تا این ماه از سال است.
دانیالها: عالی است!
هر دوی شما این توانایی را دارید که طنزی موهون را در فیلمهایی که میسازید، ارائه کنید و همزمان سنگینی بار دراماتیک را به زیبایی نمایش دهید. به چه شکل اطمینان حاصل میکنید که در پس جنون و هرجومرج، معنایی وجود دارد که میتوان آن را بهآرامی متعادل کرد؟
دانیال کوان: نام سایت شما Flickering Myth افسانه سوسو زدن نام دارد، بنابراین نمیتوانم به جوزف کمپبل فکر نکنم. یکی از چیزهایی که من کاملاً مطمئن هستم که او در مورد آن صحبت کرد، وجوه مختلف خدا و نحوه یافتن آنها در طول زندگیاش بود. او حتی هر شیئی را که شما برمیداری، مدعیاش میشود. آن شيء میتواند یک ساعت باشد، این جام یا ممکن است انگشتهای هاتداگ (اشاره به انگشتهای کاراکتر میشل یئو.م) باشند. هر چیزی! شما یک شیء را به دست میگیرید و دور آن را خط میکشید و شروع به بررسی میکنید و میپرسید چرا، چگونه و کجا. هر چه سؤالهای بیشتری بپرسید، سؤالهای بیشتری هم به وجود میآید. درنهایت متوجه میشوید که همه چیز و هر چیزی شما را در مسیری به سوی خدا یا اساساً راهی به سوی بینهایت هدایت میکند. ما فقط این رویکرد را برای بخش هر چیزی در پیش میگیریم. پس خودمان را به چالش میکشیم که بگوییم آیا انگشتهای هاتداگ میتوانند شما را به گریه بیندازند؟ آیا میتوانیم کاری کنیم که دو سنگ احساس یک رابطه صمیمی زیبا را داشته باشند؟ این فقط یک تمرین داستانگویی زیبا و سرگرمکننده است که به نوعی به این ایده که هیچچیز مقدس نیست، پیوند میخورد. در اصل همه چیز میتواند مقدس باشد.
سابقه شما در موزیک ویدیوها چگونه بر نحوه ساخت فیلم تأثیر میگذارد و با هر پروژه جدید تغییر میکند؟
دانیال شاینرت: در موزیک ویدیوها، خیلی وقتها به آهنگ گوش میدادیم و با یک تصویر از لحظهای که به ذهنمان میرسید، شروع میکردیم. این اتفاق ما را هیجانزده میکند. از بسیاری جهات، ما صدای خود را به عنوان نویسنده از طریق آن فرایند کشف کردیم، که روش عادی نوشتن نیست. هنوز هم این اتفاق میافتد. ما با شخصیت یا دیالوگ شروع نمیکنیم، ما با لحظات سینمایی شروع میکنیم که فقط میتواند در یک فیلم باشد، که به نظر من راه سرگرمکنندهای برای نوشتن است. گاهی اوقات فیلمنامهای را میخوانم و فکر میکنم اثر فوقالعادهای بود، اما نمیدانم که آیا آنقدر برای ساختن جالب به نظر میرسد یا حتی نیاز به فیلمبرداری دارد یا نه. شاید بهتر باشد آن را فقط به عنوان یک رمان منتشر کنید.
دانیال کوان: همچنین به ما یاد داد که چگونه با بودجه کم، کمکار و جاهطلب باشیم.
دانیال شاینرت: خیلی زیاد. برای این فیلم ما به همه ترفندها تکیه کردیم. به نظر میرسد هزینه بسیار زیادی خرج کردیم. بازیگران زن ما گاهی اوقات سر صحنه فیلمبرداری به دلیل تکنیکهای عجیب و غریب ما، گیج میشدند. ما هم میگفتیم: «نه، نه، نه، عالی پیش میره.» دوربین را حرکت میدهیم و فقط کمی فوم پلی اتیلن در صحنه میآوریم. نگران نباشید، خروجی خوب میشه.»
از اینکه بحث بازیگرها را پیش کشیدید متشکرم، چراکه میخواستم بپرسم آیا باید برای حضور هر یک از ستارهها کار متقاعدکنندهای انجام میدادید، یا آنها فوراً به پروژه اضافه شدند؟
دانیال شاینرت: ما خیلی خوششانس بودیم که میشل یئو فیلمنامه را قبول کرد. برای اولین ملاقاتمان با او، در نظر داشتیم که ببینیم با هم کنار میآییم یا نه، به همین خاطر در رابطه با فروش فیلم صحبتی نکردیم. هر بازیگر دیگری برای کار با میشل بسیار هیجانزده بود، گمان میکنم که آنها بیش از توانشان برای این فیلم تلاش کردند.
دانیال کوان: جیمی لی کرتیس گفت که همیشه دوست داشته با میشل کار کند. او بسیار هیجانزده بود که به این پروژه ملحق میشود. کی هوی کوان هم زمانی که فیلمنامه را میخواند، هیجانزده شده بود و احساس کرد که برای این نقش فوقالعاده است. ما قبلاً با استفانی هسو کار کرده بودیم و او روند کاری ما را دوست داشت و بسیار ذوقزده شده بود. وقتی نقش را گرفت، از خوشحالی جیغ زد.
کی هوی کوان واقعاً در این نقش عالی است. من کنجکاوم که بدانم بعد از 20 سال دوری از دنیای بازیگری، آیا او به صحنهای بازگشت که هرگز آن را ترک نکرده بود؟ (برای کسانی که او را نمیشناسند، کوان بازیگر ایندیانا جونز و معبد مرگ است.)
دانیال شاینرت: از دیدگاه ما، اینطور به نظر میرسید. اما بعداً به ما گفت که خیلی عصبانی است. اولین صحنهای که گرفتیم، صحنه حسابرسی بود. او، جیمز هانگ، میشل یو و جیمی لی کرتیس حضور داشتند و او از قبل آماده شده بود. کی هو با پول خود مربیای برای آواز و حرکت استخدام کرده بود. او دیالوگهای خود را آنقدر خوب ادا میکرد که اگر روزی یک دیالوگ را بازنویسی میکردیم، تصادفاً همان دیالوگ قدیمی را میگفت.
دانیال کوان: او بسیار آماده بود و بسیار سخت کار کرد و میدانست که این یک فرصت واقعاً هیجانانگیز برایش خواهد بود و چقدر بازیاش عالی بود.
دانیال شاینرت: واقعاً نتیجه داد.
آیا ایدههایی در رابطه با چندجهانی به ذهنتان میرسید که در عین خندهدار بودن، مجبور بودید کنارشان بگذارید؟
دانیال شاینرت: خیلی زیاد!
دانیال کوان: «بچه اسپاگتی، پسر نوودل» را من خیلی دوست داشتم.
دانیال شاینرت: ما درواقع از آن استفاه کردیم. یک ماکارونی لولهای کوچک که در یک قابلمه پر از اسپاگتی رشتهای سخنگو زندگی میکند و نمیداند که چرا با بقیه متفاوت به نظر میرسد.
دانیال کوان: این ماکارونی لولهای تنها ماکارونیای است که سوراخ دارد. میشل نقش مادر اسپاگتی را بازی میکند که سعی دارد بفهمد با این کودک چه کار کند.
دانیال شاینرت: ما این داستان را نوشتیم تا نشان دهیم که در بینهایت جهان نیز، برخی از این ایدهها هیچ ربطی به شخصیتهای ما ندارند.
دانیال کوان: در دنیای اسپاگتیها، مراسمی به نام روز پرتاب وجود دارد. در روز پرتاب هرازگاهی قاشقی به پایین میافتد و یکی از رشتهها را میگیرد و دستی بیرون میآید و پاستا را به سمت دیوار پرت میکند. اگر به او برخورد کنی، یا مرد میشوید یا زن. این یک نوع مراسم بلوغ است. بنابراین، در تمام مدت، «بچه اسپاگتی، پسر نوودل» برای روز پرتاب به وجد آمده و میپرسد: «شما فکر می کنید من به این رشته میچسبم؟» و شخصیت ماکارونی میشل فریاد میزند: «اگر اینطور شود، چه اتفاقی میافتد؟» درنهایت او پسر را میپذیرد... آنها در آسمان تردد میکنند. چنین چیزی خیلی مجذوبکننده و زیباست.
چنین ایدههایی نشان میدهد که چرا شما فیلمسازان عجیب و فوقالعادهای هستید. بگذریم. ارجاعاتی مثل تخممرغهای عید پاک و ادای احترام به فیلمهای دیگر در اینجا هم وجود دارد، اما برخی از آنها (مخصوصاً اشاره به یک موش) کاملاً از این مسیر خارج میشوند. من کنجکاوم که بدانم چگونه تصمیم میگیرید در ترفندهای خندهدار چه فیلمهایی را به بازی بگیرید؟
دانیال کوان: هرگز تصمیم نمیگیریم. ناخودآگاه اتفاق میافتد.
دانیال شاینرت: مانند بسیاری از مردم این روزها، ما دائماً زندگی خود را با فیلمها مقایسه میکنیم. این زبانی است که همه ما با آن صحبت میکنیم. بنابراین به نوعی به صورت ارگانیک در مورد ما این اتفاق میافتاد. ما با صحنهای روبهرو میشدیم که روی آن کار میکردیم و به یکباره به این فکر میکردیم که این لحظه ما را به یاد فیلمی میاندازد! در ژانر چندجهانی، سادهتر است که بگوییم خب ما آهنگی از فیلم 2001: یک اودیسه فضایی را پخش میکنیم و منظور خود را میرسانیم. این فرایندی بود برای فهمیدن اینکه کدامیک از این ارجاعات واقعاً متعلق به چنین جهانی هستند که شخصیتها را شکل میدهند.
پس آیا جهان مورد علاقهای برای خود داشتید؟
دانیال شاینرت: فکر میکنم که جهان راکون برای فیلمبرداری بسیار سرگرمکننده بود، زیرا ما یک راکون متحرک داشتیم و هری شوم جونیور یک بازیگر فوقالعاده، بازیگوش و یکی از بهترین رقصندگان روی کره زمین است. تلاش ما این بود که با همراهی هری، کارهای بیشتری انجام دهیم.
دانیال کوان: از آن روز به بعد، تیم پشت صحنه از من میپرسیدند که چه زمانی به سراغ ساخت اسپینآف میرویم. قصد داشتم که از چند راکون دیگر فیلمبرداری کنم!
چقدر عالی است که از بازیگران مسنتر، مانند میشل یئو و جیمی لی کرتیس برای نمایش هیجان و عواطف در فیلم استفاده کردید. این تصمیم را از قبل گرفته بودید، یا به صورت اتفاقی رخ داد؟
دانیال کوان: ما متوجه شدیم که اگر قرار باشد فیلمی درباره چند جهان، امکانات آن و پشیمانیها بسازیم، اگر از سوی کسی باشد که عمر طولانی داشته، بسیار تأثیرگذارتر خواهد بود. جوانترها مانند ما پشیمانیهایی در زندگی دارند، اما وقتی پا به سن میگذاری، شروع به نگاه کردن به گذشته میکنی و متوجه ارزشهای بیشتری در آن زمان میشوی. ما میدانستیم که یک فرد مسنتر خواهیم داشت. تنها چیزی که در اواسط پروسه فیلمنامهنویسی تغییر کرد، این است که قهرمان اصلی از شوهر به زن تبدیل شد. از آن لحظه بود که نقش برای میشل یئو نوشته شد.
احساس میکنم فیلم کمتر علاقه دارد که کاراکتر جیمی لی کرتیس را به یک شخصیت شرور تبدیل کند. در مورد نوشتن شخصیت او و انسانی کردن او بیشتر صحبت کنید.
دانیال شاینرت: دقیقاً! یک بار یکی از ما پرسید: «شما در برابر سازمان امور مالیاتی چه وظیفهای دارید؟» گفتیم جز مالیات چیزی استرسزا نیست. فکر میکنم ما از این واقعیت که افراد زیادی نسبت به حسابرسان احساس ترس دارند، هیجانزده بودیم. مخاطب از همان ابتدا از این زن میترسید و از او متنفر میشد. میدانستیم که هدف ساختن فیلمی درباره همدلی و مهربانی است. بنابراین میخواستیم او را به عنوان یک شرور بالقوه معرفی کنیم، زیرا به نحوی تلاش میکردیم تا تماشاگران را به جایی برسانیم که این زن را دوست بدارند. این کار به قدری لذتبخش بود که جیمی پذیرفت تا انجامش دهد. او جان و زندگی بسیار زیای از آنچه ما میتوانستیم تصور کنیم، به شخصیت القا کرد.
این را که در حین مکالمه، شخصیتها به زبانهای مختلف با هم صحبت میکردند، خیلی دوست داشتم. آیا در مراحل اولیه نوشتن فیلمنامه چنین تصمیمی را گرفتید؟
دانیال کوان: بله، من در خانوادهای بزرگ شدم که به زبان چینگلیش (آمیزهای از چینی و انگلیسی) صحبت میکردند. عادت داشتم که مکالمهها به زبانهای مختلف میان اعضای خانواده جریان داشته باشد. خانواده پدرم کانتونی و خانواده مادرم ماندارین صحبت میکردند. من بیشتر انگلیسی بلد بودم. تا اینکه پس از چند پیشنویس فیلمنامه، متوجه شدیم که این ترفند واقعاً خوبی برای تأثیرپذیری بیشتر شخصیتهای ما در جهانهای جداگانه است. حتی قبل از اینکه به دنیای چندگانه برسیم، آنها در جهانهای مختلف در حال صحبت کردن با یکدیگر هستند. بنابراین تصمیم گرفتیم یک روش عالی برای نمایش این ایده داشته باشیم.
اگر امکان این را داشتید تا با هر بازیگری کار کنید، چه کسی را انتخاب میکردید که دیوانگیهایتان را تحمل کند؟
دانیال شاینرت: این اتفاق دوطرفه است. اینگونه نیست که تصور کنیم بازیگران زیادی هستند که دوست داریم با آنها کار کنیم. باید بفهمیم که آنها هم میتوانند با جنونی که انتظار داریم، کنار بیایند و همکاری خوبی با هم خواهیم داشت یا نه؟
چه عنصر کلیدی لازم است که شما متوجه شوید چنین همکاریای امکانپذیر است؟
دانیال شاینرت: پیشبینیاش سخت است، اما پروژهای را در نظر داریم که علاقهمندیم آن را بسازیم و روآن اتکینسون در آن بازی کند. هنوز نمیدانیم که آیا او فرد مناسبی برای انجام ایدههای ما خواهد بود یا نه، بهخصوص به این دلیل که افرادی مانند او عادت به چنین متدهایی ندارند. روآن اتکینسون میداند چگونه کار خود را انجام دهد. اگر او نسبت به کار ما مشتاق بود و اگر میتوانستیم...
دانیال کوان: آیا ما هرگز میتوانیم جنبه متفاوتی از این مدل بازیگرها را نشان دهیم؟ من فکر میکنم به عنوان یک کارگردان، یکی از هیجانانگیزترین کارها این است که به مردم این فرصت را بدهیم که فقط کاری را انجام دهند که قبلاً هرگز به آنها اجازهاش داده نشده است.
به عنوان یک منتقد باید بگویم تماشای نقشهایی برخلاف تیپ بازیگران برایم بسیار سرگرمکننده است. به هر صورت این ایده جواب میدهد.
دانیال شاینرت: دقیقاً. بخش عجیبی از صنعت ما این است که شما باید ثابت کنید که میتوانید کاری انجام دهید تا برای انجام آن استخدام شوید. بعداً شما استخدام میشوید تا همان کار را بارها و بارها انجام دهید. مخاطبان در این مواقع اغلب به تکراری بودن نقش آن بازیگر پی میبرند. ما باید بازیگرانی را انتخاب کنیم تا هر بار جنبههای جدیدی از خود را نشان دهند. این اتفاق باید جزئی از پروژه باشد.
منبع: Flickering Myth