فیلمنامهنویس: کوگونادا، بر اساس کتابی از الکساندر واینستین، کارگردان: کوگونادا، تدوین: کوگونادا، مدیر فیلمبرداری: بنجامین لوب، موسیقی: آسکا ماتسومیا، تهیهکننده: ترسا پارک، بازیگران: کالین فارل، جودی ترنر- اسمیت، جاستین اچ. مین، ملی اما، ژانر: درام/ علمی- تخیلی، محصول 2022 آمریکا، 96 دقیقه، درآمد فروش: 454669 دلار، پخش از ای 24، شوتایم
خلاصه داستان
جیک و کایرا با دخترخوانده ژاپنیشان میکا و پسرشان یانگ، که درواقع روباتی است که دست دوم خریدهاند تا میکا ریشههای فرهنگ کشورش را در کنار او یاد بگیرد، زندگی میکنند. یک روز صبح یانگ بیدار نمیشود و جیک او را برای تعمیر به شرکت برادران و خواهران که تولیدکننده این روباتهاست، میبرد. بعد از بررسی به جیک گفته میشود که یانگ قابل تعمیر نیست و چون مدل او قدیمی است، قطعات آن را ندارند و تنها راه اسقاط آن است، که باید برای آن نیز پول پرداخت کند. جیک که از میزان علاقه و وابستگی میکا به یانگ آگاه است، نمیتواند این پیشنهاد را قبول کند و یانگ را پس میگیرد. او به پیشنهاد یکی از همسایهها یانگ را پیش راس، تعمیرکار ارزانقیمت، میبرد. تعمیرکار به جیک میگوید که مطمئن است این دست از روباتها برای جاسوسی ساخته شدهاند و حافظه داخلی یانگ را بیرون میآورد و به جیک میدهد و به او میگوید تنها کسی که میتواند به او کمک کند تا اطلاعات این چیپ را بخواند، زنی به نام کلیو در موزه روباتهاست.
جیک به موزه میرود و کلیو دستگاهی را به یانگ میدهد که چیپ حافظه یانگ را بخواند. کلیو از جیک میخواهد بعد از اینکه آمادگیاش را پیدا کرد، بدن یانگ را به موزه اهدا کند، تا برای همیشه خاطرات تصویری یانگ در تاریخ بماند.
جیک به خانه میرود و با گذاشتن عینکی شروع به تماشای خاطرات یانگ میکند و میبیند که او لحظاتی را که برایش مهم بوده است، طبقهبندی کرده است، مثل آن لحظهای که در کنار هم عکس خانوادگی میگرفتند، یا زمانهای معمولی را که کنار خانوادهاش میگذرانده. جیک متوجه احساس عمیق یانگ نسبت به زندگی و خانوادهاش میشود. در این میان، او تصویر یک دختر، آدا، را در خاطرات جیک میبیند و کمی بعد متوجه میشود که او یک کلون است که با جیک وقت میگذراند.
جیک با مرور خاطرات جیک به زنی به نام نانسی میرسد که مالک قبلی یانگ بوده و او نیز یانگ را دست دوم خریده است. جیک تنظیماتی را در بانک حافظه یانگ پیدا میکند که او پیش از این یک زندگی کامل را زیسته است. او در ابتدا پیش خانمی بوده و تا آخر عمر زن کنار او بوده و در این سالها احساسات مختلفی را تجربه کرده است. معلوم میشود که آدا درواقع عمه بزرگ آدای فعلی بوده که در تصادف رانندگی کشته شده است. آن شب میکا به جیک میگوید که نمیخواهد با یانگ خداحافظی کند. جیک قبول میکند و میکا شروع به خواندن آهنگی میکند که پیش از این در یکی از خاطرات یانگ شنیده است.