یکی از مهمترین مناقشات حوزه سینما و بهویژه فرهنگ فیلمنامهنویسی، بحث بر سر این نکته است که حین نگارش یک فیلمنامه سینمایی و طراحی اجزای مختلف داستان، آیا باید صرفاً اصالت را به ساختار علت و معلولی وقوع رویدادها یا آنچه پیرنگ مینامیمش، متعلق دانست، یا در نقطه مقابل آن، مسیر رستگاری یک فیلمنامه صرفاً از مسیر تمرکز بر منویات و مکنونات شخصیتها و سیری که از سر میگذرانند، خواهد گذشت؟ پاسخ اما بیش از هر چیز به رویکرد فیلمنامهنویس برای تحقق زیرمتن و تجلی درونمایه بستگی دارد، نه تقدم و تأخر ماهوی یکی از این رویکردها بر دیگری.
یکی از مهمترین ساختارها و البته رویکردهای روایی که در طول تاریخ سینما و بهویژه دو دهه اخیر، به یکی از رایجترین انتخابهای فیلمنامهنویسان برای پیشبرد اهداف داستانیشان تبدیل شده است، استفاده از قالب درامهای شخصیتمحور است. درام شخصیتمحور در تعریفی ابتدایی و ساده، به آن دسته از فیلمنامههای سینمایی گفته میشود که در مقابل درامهای پیرنگمحور، اصالت را به پویایی درونی شخصیتهای جهان داستان میدهند. به عبارت دیگر، درامهای شخصیتمحور آثاری هستند که بدون اتکای صرف به پیشفرضها و رویدادهای تعیینکننده، بیشتر بر جذابیت و پیچیدگیهای شخصیتها و درونیاتشان تأکید دارند. درامهای شخصیتمحور البته اگرچه در نگاه اول به لحاظ درونمایه و زیرمتن چندان غنی به نظر نمیرسند، اما در باطن آثاری تفکربرانگیز هستند که در راستای تبیین تمام ابعاد مفاهیم مدنظرشان، تمام پیچی...