خانم هریس به پاریس میرود داستان خدمتکاری است انگلیسی که شوهرش را در جنگ از دست داده و رویای داشتن یک لباس پاریسی دارد. یک فیلم دهه پنجاهی با دوگانه لندنی – پاریسی، درباره یک نظافتچی بیوه که قبل از هر چیز یک «خیالپرداز» است، بنابراین داستان به واسطه همین سرشت درونی شخصیت خود که بر آن در قالب دیالوگها نیز تأکید میکند، بنای خود را بر فانتزی، خیال و شورانگیزی میگذارد. روزی که خانم هریس در اتاق زن بداخلاق کارفرما لباسی گرانقیمت و اشرافی از دیور را میبیند، چنان شیفته آن میشود که گویی جادو شده است و بعد از آن با توسل به هر چیزی، شرطبندی،کار بیشتر و... پساندازی را برای راهی پاریس شدن جمع میکند تا بتواند لباسی از کلکسیون اشرافی دیور داشته باشد. نقطهای که از لندن به پاریس رویایی میرویم تا خانم هریس بخشی از خلق و خوی رمانتیک پاریس دهه ۵۰ شود، چراکه این داستان زنی است که نشانهها را دنبال میکند، تکیه کلام او «روز شانس» است، به بختآزمایی و شرطبندی اعتقاد دارد و مهمتر از همه یک رویابین است. از این جهت فیلمهایی با این مضامین شیوهای را برای داستانگویی از همان اولین قدم اتخاذ میکنند که تا انتها علاوه بر حفظ لحن و ریتم لزوماً باید به آن پایبند بمانند. خانم هریس به پاریس میرود نیز در افتتاحیه و پرده اول، پیشفرضهایی برای مواجهه با یک روحیه فانتزی که حاکم بر کلیت فضاسازی است، به مخاطب خود میدهد و ما را متوجه این میکند که قرار است مشخصاً یک داستان مفرح با تمام مؤلفههای فانتزی بگوید. اما باید دید کارگردان و نویسنده خانم هریس به پاریس میرود در همراهی با هم موفق به ساختن خیالانگیزی و شوخطبعی مختص به آثار این ژانر شدهاند یا نه. شروع داستان و نحوه چینش وقایع تا اولین نقطه عطف از یک سیر منطقی برخوردار است و این اطمینان را میدهد که این فیلمی است در مورد خانم هریس. اما با ورود خانم هریس به پاریس و اسلوموشنها و کلوزآپها از لباسهای خانه مد دیور و طرح داستان در این فضا و سلسله کنش و واکنشهای خانم هریس با آدمهای این مجموعه، این تصور پیش میآید که این فیلم قبل از هر چیزی فیلمی متعلق به خانه مد دیور است در دهه ۵۰. خانه مد و لباس را که زمینهساز یک داستان باشد، پیش از این در رشته خیال پل توماس اندرسون دیدهایم؛ در فیلمی که خانه مد و لباس یک توازن مضمونی میان لباسها، شخصیتها و شکل گرفتن یک عشق وسواسی ایجاد میکرد. خانه وود کاک در رشته خیال بخش جداییناپذیر شخصیتها و داستان است و لازمه شخصیتپردازی. نمیتوان این آدمها را منفک از مکانها در نظر گرفت و توصیف کرد. در این فیلم رمز و راز ساختن یک لباس همسان با ساختن یک عشق پیش میرود و از مؤلفههای مهم مضمون است. در خانم هریس... داستان خانه مد دیور در شهرت جادویی پاریس تلفیق میشود. پاریس که بستری برای داستانگویی فانتزی است، همه را مجذوب خود میکند و همیشه روی صفحه نمایش قابلیتهای کافی را برای فیلمی خیالی و رمانتیک دارد؛ نمایش مکانهای پاریسی، عشقهای پاریسی و لباسهای پاریسی در قالب اشرافیت پاریسی. اما خانم هریس... ادای احترام تازهای به پاریس، فضاهای پاریسی و آدمها و مکانها نیست. این سومین اقتباس سینمایی از رمانی است در سال 1958 که پیش از این فیلمهای موفقی از آن ساخته شده. اما در خانم هریس... که تازهترین اقتباس است، جذابیت پاریسی و مؤلفههای آن نمیتواند و نمیخواهد مسحورکننده باشد. تمام خیابانها شلوغ و آلوده از زبالههاست. (زمینهساز یکی از خردهپیرنگها که متعلق به دستگیری شهردار و اعتصاب رفتگران است.) کلیشههای اجتماعی فرانسوی مثل ترافیک وحشتناک، اعتصابات، بحرانهای وجودی برخاسته از مکتب اگزیستانسیالیسم رو به رشد سارتر و نیاز پاریسی به انحصارطلبی و همچنین اعتقاد فرانسوی به مبارزه برای حقوق کارمندان و کارگران و... برخلاف قراردادهای فانتزی ابتدای فیلم است و آن را تا نیمه راه یک درام اجتماعی درباره پاریس دهه ۵۰ و وضعیت خانه مد دیور در آن بزنگاه پیش میبرد. در کنار آن با اقامت اجباری خانم هریس در پاریس، با گسترش داستان، میبینیم که تمام شخصیتهای داستان به واسطه خانم هریس تغییر سرشت میدهند و دیگرگون میشوند. حسابدار دیور آندره و مدل فیلسوف دیور، ناتاشا و حتی مادام کولبر خشن و بیاحساس، و حتی مؤسس مجموعه دیور همگی قرار است از سوی خام هریس تلنگری بخورند و مسیر تازه زندگیشان را در طول حضور کوتاهمدت خانم هریس باز بیابند. لازمه این تغییر و تحول در شخصیتهای قصه از سوی یک شخصیت، پرداخت دقیق و باورپذیر شخصیت اول داستان، روابط شخصیتها با هم و کشمکشهای میان آنهاست. (تنها در صورتی میتوان صرفنظر کرد که با یک جهان فانتزی مواجه باشیم، اما به دلایلی که اشاره شد و میشود، خانم هریس به پاریس میرود مؤلفههای فانتزی لازم را ندارد.) اما ما در مورد خانم هریس چه چیزی میدانیم؟ در ابتدای فیلم میبینیم که او برای بستهای که از جانب شوهرش دریافت کرده، شیر یا خط میکند، در کنار رودخانه ایستاده است و سکهای را به هوا پرتاب میکند. او زنی است که به جادو و رویا اعتقاد دارد و به گفته خودش نشانهها را تا اندازهای جدی میگیرد که بر سر یک سگ مسابقه لاغر و ضعیف فقط به واسطه شماره آن، که خیال میکند شماره شانس است، پول هنگفتی را شرط میبندد. مهربان و سادهلوح است و در کار روزانه تحقیر میشود. شیفتگی خانم هریس به یک لباس و به صرافت افتادن او برای داشتن آن، اما چیزی نیست که پیش از این اشارهای دستکم گذرا به آن شده و زمینه لازم برای آن فراهم شده باشد. چه پیشزمینهای در این شخصیت برای این کنش میتواند وجود داشته باشد؟ این سؤالی است که هر لحظه انتظار میرود فیلم به آن پاسخ بگوید. چیزی که تا این اندازه اهمیت دارد که او حقوق معوقه بازنشستگی شوهرش را از ارتش یک نشانه بداند برای خرید یک لباس اشرافی، چطور میتواند بلاتکلیف بماند؟ خانم هریس آیا همیشه رویای لباسی زیبا داشته است؟ این موضوع به کودکی او برمیگردد؟ در پیشداستانِ خانم هریس چه گذشته است؟ ما چیزی نمیدانیم. اما میدانیم که او به نشانهها و شانس اعتقاد زیادی دارد و دلمشغولی سبکسرانهای با آزمودن بخت خود در شرطبندیها برای خودش فراهم کرده است. و اما این ویژگی بارز و پررنگ شخصیت خانم هریس در سلسله ماجراجوییهای پاریس چگونه تعیینکننده مسیر داستان تا نقطه پایانی است؟ چراکه با ورود آدا به پاریس همه چیز به خانه مد دیور تعلق میگیرد و هیچ جایی برای کامل کردن شخصیتپردازی شخصیت اصلی باقی نمیماند. به همین علت خانم هریس... قبل از هر چیز، فیلمی است برای ستایش، قدردانی و تأکید بر جایگاه خانه دیور. این فیلم بیشتر از آنکه به شخصیتها و داستانها توجه کند، قصیدهای برای خانه مد دیور است. نه فیلمی برای جذابیتهای جادوکننده پاریس که زمینهساز داستانهای غیرقابل تکراری در تاریخ سینما شده است. خانم هریس نه رویای پاریس، که رویای داشتن یک لباس دیور را در سر میپروراند. تمام رویای او داشتن یک لباس شبیه لباس زنی است که برای او کار میکند. بااینحال، اینکه این رویا چه پیشزمینهای داشته، معلوم نیست. اتفاق و کنشی که به عنوان موتور حرکت داستان و نیروی محرک آن عمل میکند، بدون هیچ اطلاعات پیشزمینهای در پرده اول جایگزین شده. یکی از عناصر مهم داستان برای کامل کردن شخصیت است که توقع میرفت در ادامه فیلم در یک بافت فانتزیگونه به اینکه این رویا چه ریشه و گذشتهای در خانم هریس دارد، اشارهای بشود. بااینحال، یکسوم ابتدایی فیلم برای شناساندن خانم هریس به مخاطبش درست عمل میکند و هر آنچه از او میدانیم، در همین پرده اول است، اما بعد از حضور او در پاریس داستان آدا هریس و رویاهایش به داستان یک ماجراجویی که قرار نیست به نقطه پایانی برسد، بدل میشود. داستان پاریس متشکل از خردهموقعیتهایی است درباره شخصیتهای فرعی که هر کدام داستان خود را دارند و شخصیت اول تنها به عنوان یک کاتالیزور برای سر و سامان دادن به موقعیت پایانی آنها عمل میکند. یکی از دلایلی که فیلم خانم هریس... از فانتزی لازم بهره نمیگیرد و مؤلفههای خیالانگیزی را در این اثر به حداقل میرساند، این است که این عناصر در کنار این همه خردهپیرنگ و خردهداستان مجالی برای بروز پیدا نمیکنند. خانم هریس به پاریس میرود یک داستان نیمهفانتزی و نیمهرمانتیک است که تا حد یک درام پیامدار و اجتماعی پیش میرود، چون نه به اندازه کافی از مؤلفه فانتزی و خیالانگیزی بهره میبرد و نه طراحی شخصیت اول داستان به گونهای است که فرصت بروز این عناصر را بدهد.