فیلمنامهنویسان: کارول کارت رایت، آنتونی فابیان، بر اساس کتابی از پل گالیکو، کارگردان: آنتونی فابیان، مدیر فیلمبرداری: فلیکس وایدمن، تدوین: بارنی پیلینگ، موسیقی: رال جونز، تهیهکننده: آنتونی فابیان، بازیگران: لسلی منویل، ایزابل هوپر، لمبرت ویلسون، لوکاس براوو، ژانر: کمدی/ درام، محصول 2022 انگلستان، فرانسه و بلغارستان، 115 دقیقه، بودجه: 13 میلیون دلار، درآمد فروش: 10.3 میلیون دلار، پخش از فوکوس فیچرز و یونیورسال پیکچرز
خلاصه داستان: 1957 لندن، خانم ادا هریس، همسر سربازی است که در جنگ مفقودالاثر شده و سالهاست که ادا منتظر آمدن اوست. ادا و دوستش ویولت به عنوان نظافتچی در چند خانه کار میکنند و تنها تفریحشان رفتن به فروشگاه محلی در روزهای تعطیل است. ادا به طور اتفاقی در کمد یکی از مشتریهایش لباسی از برند دیور میبیند که هوش از سرش میبرد و تصمیم میگیرد پولهایش را جمع کند و به پاریس برود و یک پیراهن مجلسی ۵۰۰ پوندی از خانه دیور برای خودش بخرد تا در مهمانی آخر سال آن لباس را بپوشد. ادا همه تلاشش را برای جمع کردن پول میکند و در این میان ارتش به او خبر میدهد کشته شدن همسرش در جنگ محرز شده است و او باید به عنوان بیوه او حقوق تمام این سالها را بگیرد. سرانجام ادا راهی پاریس میشود.
ادا به خانه دیور میرود که مصادف با دهمین سالگرد دیور است و به همین مناسبت نمایش مدی با حضور افراد سرشناس شهر در جریان است. اما ادا به خاطر ظاهرش اجازه ورود ندارد، تا اینکه با دخالت آقای مارکوس در مراسم شرکت میکند. آقای مارکوس قلم و کاغذی به ادا میدهد و میگوید هر لباسی پسندید، شماره آن را یادداشت کند. ادا در ادامه شو لباس نام پیراهن ونوس را مینویسد، اما با دیدن پیراهن اغوا، محو آن پیراهن میشود. با پایان نمایش، ادا نام پیراهن اغوا را به مارگریت میدهد که برای او ثبت سفارش کند، اما همان لحظه زن دیگری نیز آن لباس را درخواست میکند و ادا مجبور به انتخاب ونوس میشود. ادا پول لباس را به صورت نقدی به اندرو، حسابدار دیور، میدهد، اما به او گفته میشود که این پیراهنها به طور اختصاصی دوخته میشوند و یک هفته زمان برای آماده کردن آن لازم است. ادا میگوید که جایی برای ماندن ندارد و اندرو از او میخواهد تا در خانه او بماند. از آن طرف، خانه دیور در وضعیت مالی مناسبی نیست و پرداخت نقد برای آنها خیلی مهم است.
آقای مارکوس با ادا وقت بیشتری میگذراند و او را به صبحانه و مهمانی در یک رستوران دعوت میکند. ادا احساس میکند که آقای مارکوس میتواند همان عشق جدید زندگیاش باشد. یک روز که آقای مارکوس، ادا را به منزلش دعوت میکند، به او عکسی از خودش در دوران کودکی و اقامتش در مدرسه شبانهروزی نشان میدهد. او به ادا میگوید که ادا او را به یاد خدمتکاری در مدرسه شبانهروزی میاندازد که همیشه به او محبت داشت و در هنگام سختی اشکهای او را پاک میکرد و آرزو دارد که همسرش نیز زنده بود و ادا را میدید. ادا از این خاطره آقای مارکوس ناراحت میشود و او را ترک میکند.
صبح روز بعد که ادا برای پرو نهایی پیراهنش به خانه دیور میرود، متوجه میشود که تعداد زیادی از کارمندان به خاطر مشکلات مالی دیور اخراج شدهاند. ادا در دیور اعتصاب به راه میاندازد و همه کارمندان را با خود تا دم در اتاق آقای دیور میبرد و به آقای دیور میگوید که این یک اعتصاب است و او باید به ایدههای اندرو درباره تغییر شیوه تجارتشان گوش دهد. اندرو نیز توضیح میدهد که با توجه به شرایط موجود بهتر است که دیور از حالت اختصاصی به طبقه مرفه خارج شود و محصولاتی تولید کند که زنانی از طبقه پایینتر نیز توانایی خرید آن را داشته باشند. آقای دیور این پیشنهاد را قبول میکند و همه به سر کارهایشان برمیگردند.
پیراهن ادا آماده میشود و او به همراه پیراهن سبز زیبایش راهی لندن میشود. در شب ورودش به لندن پاملا، از مشتریهای ادا، به درِ خانه او میآید و میگوید یک قرار مهم با یک تهیهکننده دارد، اما لباس مناسبی برای آن شب ندارد و از ادا میخواهد تا مثل همیشه او را نجات دهد. ادا به پاملا اجازه میدهد تا پیراهن ونوس را بپوشد. صبح روز بعد ادا برای تمیزکاری و پس گرفتن پیراهن به خانه پاملا میرود، اما پیراهن را درحالیکه قسمت جلویی آن سوخته است، همراه با یادداشتی از پاملا پیدا میکند. در یادداشت نوشته شده است که در مهمانی، طی یک سانحه لباس آتش گرفت و برای بهتر شدن حالش نزد مادرش رفته است. ادا عصبانی و افسرده به خانه برمیگردد و از ناراحتی خودش را در رختخواب حبس میکند. تا اینکه ویولت به دادش میرسد و به او میگوید که خبر آتش گرفتن لباس دیور او در روزنامهها خبرساز شده است.
روز بعد پست بسته بزرگی از طرف دیور و یک دستهگل بزرگ از طرف آقای مارکوس میآورد. ادا با پیراهن زیبای اغوا به مراسم سالانه هنری میرود.