Emancipation

رهاسازی

  • نویسنده : میثا محمدی
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 278

فیلمنامه‌نویس: ویلیام ان. کلاژ، کارگردان: آنتوان فوکوآ، مدیر فیلم‌برداری: رابرت ریچاردسون،تدوین: کونراد باف، موسیقی: مارسلو زاروس، تهیه‌کننده: تاد بلک، بازیگران: ویل اسمیت، بن فاستر، شارمین بینگوا، استیون اوگ، ژانر: حادثه‌ای/ تریلر، محصول 2022 آمریکا، 132 دقیقه، بودجه: 120 میلیون دلار، پخش از اپل استودیوز

خلاصه داستان: پیتر سیاه‌پوست 48 ساله‌ای است که در مزرعه پنبه کاپیتان جان لیونز در لوییزیانا همراه همسرش دیوییِن و چهار فرزندش به عنوان برده کار و زندگی می‌کنند. جنگ میان جنوبی‌ها و شمالی‌ها آغاز شده است، کاپیتان لیونز به دلیل بدهی مالیاتی مجبور به فروش چند برده، ازجمله پیتر به ارتش شده است. پیتر و دیگر برده‌ها به کمپ نظامی‌ کلینتون برای ساخت خط آهن منتقل می‌شوند؛ کمپی که تحت حفاظت شدید و اعمال سخت‌گیرانه بر برده‌هاست. برده‌ها در طول روز به‌سختی کار می‌کنند و هر روز برده‌ای زیر کار سنگین یا به دست نگهبانان کشته می‌شود. شب‌ها نیز همه آن‌ها را در قفس‌هایی غل و زنجیر می‌کنند.

یک شب، برده‌ای فراری‌ به نام جان را بعد از شکنجه و داغ گذاشتن روی صورتش به قفس پیتر می‌آورند و زنجیر می‌کنند. جان با همان حال نزارش ایمان پیتر را به تمسخر می‌گیرد. کم‌کم به گوش برده‌ها می‌رسد که لینکلن فرمان آزادی برده‌ها را امضا کرده است و برده‌ها در حال فرار به شهر باتون رژ و ملحق شدن به ارتش لینکلن هستند. یک روز هنگامی‌که پیتر را وادار می‌کنند روی جسد مرده‌ها آهک بریزد، او متوجه می‌شود که نگهبان قصد شلیک به او را دارد. پیتر در یک لحظه آهک را به چشم نگهبان می‌پاشد و هر دو نگهبانش را می‌کشد. در کمپ آشوب می‌شود و برده‌ها شروع به فرار می‌کنند. در این میان تعداد زیادی از برده‌ها با شلیک گلوله کشته می‌شوند. پیتر، جان، گوردون و توماس به سمت مرداب فرار می‌کنند. جیم فاسل، شکارچی برده، به همراه افراد و سگ‌هایش به دنبال آن‌ها می‌رود.

پیتر و دوستانش با رسیدن به مرداب سریع به آب می‌زنند، اما توماس که متوجه تمساحی در آب شده است، جرئت نمی‌کند. همه از مرداب رد می‌شوند و سگ‌ها به توماس می‌رسند. فاسل به توماس می‌گوید اگر بگوید که مقصد دوستانش کجاست، او را رها خواهد کرد. توماس مقصد را می‌گوید و فاسل او را آزاد می‌کند که برود، با رسیدن توماس به وسط مرداب، از پشت به او شلیک می‌کنند. 

پیتر و دوستانش از هم جدا می‌شوند تا سگ‌ها به‌راحتی آن‌ها را ردگیری نکنند. پیتر که گلوله به پایش گرفته است، در دویدن مشکل دارد و در سر راهش به خانه‌ای اربابی می‌رسد و زمانی‌که سعی دارد مخفیانه از مقابل خانه رد شود، دختر کوچک خانواده متوجه او می‌شود و زنگ اعلام برده فراری را به صدا درمی‌آورد. پیتر درحالی‌که فاسل و افرادش در تعقیب او هستند، به آب می‌زند، اما تمساح بزرگی به او حمله می‌کند و پیتر با او درگیر می‌شود و او را با چاقو از پا درمی‌آورد. پیتر درحالی‌که به‌شدت مجروح شده، هم‌چنان به فرارش ادامه می‌دهد. فاسل رد پیتر را برای مدتی گم می‌کند و پیتر فرصتی پیدا می‌کند تا به زخم‌هایش برسد و کمی ‌استراحت کند. پیتر در راه به جان برخورد می‌کند و جان او را با اسلحه تهدید می‌کند که باعث شده سگ‌ها ردشان را بگیرند. با نزدیک شدن فاسل و افرادش پیتر زیر ریشه‌های درختی پنهان می‌شود و جان به بالای درخت می‌رود، اما سگ‌ها او را پیدا می‌کنند و او کشته می‌شود.

پیتر نیمه‌شب به خانه اربابی که در حال سوختن است، می‌رسد و درحالی‌که سعی دارد دختربچه سیاه‌پوستی را نجات دهد، افراد فاسل او را غافل‌گیر می‌کنند، اما او هر دوی آن‌ها را پیش از رسیدن فاسل از پا درمی‌آورد و فرار می‌کند. پیتر به ساحلی می‌رسد که نشان از درگیری نظامی ‌می‌دهد. در این لحظه فاسل از راه می‌رسد و زمانی ‌که قصد شلیک به پیتر را دارد، از پشت با ضرب گلوله کشته می‌شود. پیتر که به‌شدت ضعیف شده است، به کمپ نظامی ‌شمالی‌ها برده می‌شود و در بیمارستان صحرایی بستری می‌شود. پیتر بعد از بهبودی به ارتش می‌پیوندد. او همراه دیگر سیاه‌پوستان به جنگ می‌رود و در یک درگیری سنگین و پرتلفات کمپ کلینتون را به دست می‌گیرند و به املاک کاپیتان جان لیونز می‌رسند. ارتش شمالی‌ها کاپیتان را می‌کشند و خانواده‌اش را دستگیر می‌کنند و به برده‌ها اعلام می‌کنند که آزاد شده‌اند. پیتر در آن شلوغی دنبال دیویین و بچه‌هایش می‌گردد، اما اثری از آن‌ها نیست. سرانجام در یک لحظه بچه‌هایش او را می‌بینند و پیتر خانواده‌اش را درآغوش می‌گیرد.

مرجع مقاله