یکی از مهمترین مناقشات در حوزه سینما و بهویژه فرهنگ فیلمنامهنویسی، بحث بر سر این نکته است که تداوم درونمایهای یک وضعیت زیرمتنی در دل یک روایت سینمایی، آیا صرفاً از خلال خلق یک داستان بلند سینمایی میسر است، یا این وضعیت بیش از آنکه به مدت زمان رویدادهای داستانی طعنه بزند، مرهون میزان تجربهگراییهای خاص و نوآورانه بوده و بیانگر رویکردهای متفاوت در داستانگویی است که در جایجای متن خود را به رخ میکشد، حتی در صورتی که از حیث جهتدهی به ساختار، سبک، مضمون، شخصیتها، مکانها و تکنیکهای موجود در هر فیلمنامه، حوزه عمل محدود و کمرنگتری داشته باشد؟
یکی از مهمترین وضعیتهای روایی که در طول تاریخ سینما، همواره در مورد تفاوتهای آن با سینمای بلند داستانی مباحث زیادی مطرح شده است، «فیلمنامهنویسی برای فیلم کوتاه» است. فیلمنامهنویسی برای فیلم کوتاه در تعریفی ابتدایی و ساده، مطابق با کتاب فرهنگ فیلمنامه محمد گذرآبادی، زمانی ضرورت مییابد که جهان فیلمنامه روی شخصیتهایی اندک- آن هم با ارائه طرحی کلی از آنها- در مدت زمانی نهایتاً نیم ساعته و طی یک بازه زمانی کوتاه تمرکز دارد. اما ضرورت پرداختن به فیلمنامهنویسی برای فیلم کوتاه زمانی پررنگ میشود که در عموم کتب مرجع سینما – حتی در حوزه فیلمنامه – بیش از عناصر درونمایهای یا ساختاری، بر فرمهای اجرا و ساخت زیباییشناختی تأکید میشود. این در حالی است که فیلم کوتاه به عنوان یکی از مهمترین قالبهای سینمایی، به فراخور فضای تجربیترش، امروزه مکاتب متعدد فکری و فرهنگی را در خود مستحیل ساخته که از اساس شکل و نقشه راه نگارش داستان برای فیلم کوتاه را با فیلم بلند متفاوت کرده است. از سوی دیگر، تمایل تدریجی مخاطبان سینمای غیرتجاری به فیلم کوتاه نیز اقتضائاتی جدید را بر عرصه فیلمنامهنویسی کوتاه سوار کرده است که الگوهای پیرنگ در این نوع فیلمنامهها را دچار تحولاتی اساسی ساخته و منجر به پیوند خوردن ایدهپردازیهای نامحدود با شکلی از مواجهه با واقعیت پیرامونی شده است که امکان تحقق آن در س...