مردی به نام اتو در اکران عمومی فیلم موفقی بوده است. همچنین منتقدان از فیلم تمجید کردهاند و در سطح بینالمللی نیز فروش موفقیتآمیزی داشته است. در این فیلم تام هنکس نقش اتو را بازی میکند که همسرش از دنیا رفته و زندگیاش به واسطه ورود خانوادهای جدید متحمل تغییراتی اساسی میشود. مردی به نام اتو بازسازی فیلمی به همین نام محصول کشور سوئد است که فیلمنامهاش با اقتباس از رمانی پرطرفدار به نام مردی به نام اُوه (اثر نویسنده سوئدی فردریک بکمن و منتشرشده در سال 2012) نوشته شده است. فورستر فیلمسازی سوییسی است که برای ساخت مردی به نام اتو با دیوید مگی به عنوان نویسنده همکاری کرد. دیوید مگی پیشتر در جستوجوی نورلند را برای مارک فورستر نوشته بود. فیلمبرداری سال 2022 انجام شد. در ادامه گفتوگویی با مارک فورستر و دیوید مگی درباره این فیلم را خواهید خواند.
فیلمنامه چقدر به کتاب فردریک بکمن وفادار است؟
کتاب را خواندم و خیلی دوستش داشتم. حین خواندن هم گریه میکردم و هم خنده سر میدادم. همچنین فیلم سوئدی را که بر اساس کتاب ساخته شده، دیدم و از آن خوشم آمد. اما به نظرم رسید این داستان میتواند در بُعد بینالمللی گستردهتری روایت شود. نکته جالب توجه درباره شخصیت اتو و داستان مردی به نام اوه این است که همچون آثار شکسپیر دارای وجوهی است که میتواند در هر کشوری و به هر زبانی روایت شود. زیرا داستان هر چند کلیشهای به نظر میرسد، هر کسی در هر گوشه دنیا فردی همچون اتو را در اطراف خود میشناسد و با خصوصیاتش آشنایی دارد.
ساخت نسخه آمریکایی فیلمها و کتابهای اروپایی و فیلمهای ساختهشده در دیگر کشورها همیشه با موفقیت همراه نبوده است. اغلب، آثار غیرآمریکایی واجد ویژگیهایی است که هنگام ترجمه یا اقتباس از دست میروند. در این مورد چه مشکلاتی داشتید؟
مارک فورستر: برخی جزئیات کتاب (ازجمله پیشینه شغلی اتو و ملیت خانواده تازهوارد) را متناسب با فرهنگ آمریکایی تغییر دادیم. اما ویژگیهای اصلی شخصیت اتو ثابت باقی ماند. اساساً اتو مردی بدخلقوخو است که احساساتش را بروز نمیدهد و به اطرافیانش نیز اجازه نمیدهد وارد دنیای شخصی و درونیاش شوند و بدین خاطر دل خوشی از مردم ندارد. از سوی دیگر برایم بسیار مهم بود که تا جای ممکن به کتاب وفادار بمانم. کتاب فردریک بکمن آنقدر موفق و پرطرفدار است که باید وفاداری به کتاب تا جای ممکن تضمین میشد. برای ساخت فیلم از فیلم سوئدی ساختهشده بر اساس کتاب نیز الهام و تأثیر گرفتیم. داستان فیلمی که در تأیید زندگی و پذیرش متقابل گروههای مختلف جامعه است، برای مخاطب آشناست، زیرا ما انسانها اساساً موجوداتی اجتماعی هستیم.
ایجاد توازن و تعادل در داستان مردی به نام اتو مشکل به نظر میرسد. زیرا داستان ترکیبی از درونمایههای طنز و تیره و تار را در خود جای داده است. در این زمینه از چه راهکاری بهره بردید تا درونمایههای احساسی مختلف داستان را به توازن برسانید.
دیوید مگی: به نظرم در این ارتباط دو نکته قابل تأمل است. اول اینکه وقتی از نظر احساسی داستان را باز و منعطف پیش میبرید، هم میتوانید لحظات خندهدار و هم لحظات غمافزا در آن بگنجانید. اگر موفق شویم درباره شخصیتی در داستان شرایطی ایجاد کنیم که مخاطب به او بخندد و در ادامه برخی مشکلات او را روایت کنیم، مخاطب سادهتر میتواند از نظر احساسی با او ارتباط برقرار کند و رفتارهای مختلفش را در موقعیتهای متفاوت بپذیرد. در این راستا اگر در ادامه داستان پیرامون شخصیت لحظاتی باورپذیر و واقعگرایانه را به تصویر بکشیم که مجدداً مخاطب را به خنده بیندازند، در مسیر جذب مخاطب و ایجاد ارتباط حسی میان او و شخصیت به مقصد مورد نظر خواهیم رسید. آنچه گفتم، بدین معنا نیست که مخاطب را مجبور کنیم در واکنش به صحنهای بخندد، یا به گریه بیفتد. بلکه بدین معناست که مخاطب را دعوت کنیم تا نسبت به شخصیت موضع منعطفی اتخاذ کند و متناسب با موقعیتهای مختلفی که شخصیت در داستان در آنها قرار میگیرد، نسبت به رفتار و افکار او واکنش احساسی نشان دهد. بدین سان بین احساس غم و شادی مخاطب نسبت به شخصیت ارتباط مناسب و تنگاتنگی ایجاد میشود. تصور نمیکنم مخاطبان تمایل داشته باشند داستانی سرتاسر غم و اندوه را به تماشا بنشینند. همچنین به گمانم مخاطب خوش ندارد صرفاً داستانی را به تماشا بنشیند که تماماً خندهدار است و در پایان از خود بپرسد: «خب، خندیدیم، ولی که چه؟» برای همین بهترین حالت این است که بین اندوه و شادی ناشی از تماشای روایت توازن و تعادل ایجاد کنیم. بدین سان سرنوشت شخصیت برای مخاطب اهمیت پیدا میکند و گاه به کردارهایش میخندد و گاه با او همدلی میکند و غمش را میخورد. در زندگی واقعی در شرایط غمناکی همچون حضور در تشییع جنازه، یا درگیری با یک بیماری، برایمان پیش میآید که به رغم درد عذابآور، مایهای از طنز بیابیم و لحظاتی از بارِ فشار خلاص شویم و لبخندی محو بر لبانمان بنشیند. از اینرو به نظرم برای آنکه داستانی که روایت میکنیم، انعکاسی از زندگی حقیقی باشد، باید به ترکیب احساسات متضاد و متفاوت انسانی توجه نشان دهیم.
روند تکامل شخصیت اتو بسیار جالب توجه است. او در طول داستان به مرور به مردی خونگرم بدل میشود. روند و سرعت این تغییر شخصیتی در فیلم از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این مهم در روند ساخت محقق شد، یا در مراحل پس از تولید؟
مارک فورستر: حین تدوین فیلم. در این فیلم به واسطه نقش محوری شخصیت اتو، با توجه به فلشبکها و صحنههای کمدی و درام، ایجاد لحن مناسب ساده به نظر میرسد. در صورتی که اینطور نبود. درست همچون تماشای مسابقات راجر فدرر که گویی بهسادگی حریفان را یک به یک از دور خارج میکند و جام قهرمانی را به دست میآورد. هرچند این روند به نظر تماشاگر ساده میرسد، اما برای حاصل شدن آن مدتها تلاش شده است.
منبع: فوربس