A man called Otto

مردی به نام اتو

  • نویسنده : میثا محمدی
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 273

فیلمنامه‌نویس: دیوید مگی، بر اساس کتابی از فردریک بکمن، کارگردان: مارک فورستر، تهیه‌کننده: ریتا ویلسون، مدیر فیلم‌برداری: ماتیاس، تدوین: مت چیزی، موسیقی: توماس نیومن، بازیگران: تام هنکس، ماریانا تروینو، ریچل کیلر، ترومن هنکس، ژانر: درام/ کمدی، محصول 2022 آمریکا، 126 دقیقه، بودجه: 50 میلیون دلار، درآمد فروش: 109 میلیون دلار، پخش از سونی پیکچرز ریلیزینگ

خلاصه داستان: اتو اندرسون، بیوه 63 ساله در حومه پیتزبورگ، پنسیلوانیا زندگی می‌کند. اتو بعد از بازنشستگی از شرکت فولادسازی و شش ماه بعد از فوت همسرش سیلویا، معلم مدرسه، تصمیم به خودکشی دارد.

اتو برای حلق‌آویز کردن خودش آماده می‌شود و زمانی را به یاد می‌آورد که قصد ثبت‌نام در ارتش را داشت، اما به دلیل مشکل قلبی پذیرفته نشد و هنگام برگشت و در قطار با سونیا آشنا شد. همان زمان همسایه‌های جدید اتو، ماریسول و تامی و دو دخترشان، ابی و لونا، در خانه او را می‌زنند تا خود را به او معرفی کنند و برای اسباب‌کشی نردبان او را قرض بگیرند.

روز بعد اتو در پارکینگ و این‌بار با مونوکسید کربن اقدام به خودکشی می‌کند. این‌بار قرار شامش با سونیا را به خاطر می‌آورد که به او درباره عدم پذیرشش در ارتش می‌گوید و این‌که شغلی ندارد. در این حین ماریسول، که حامله نیز هست، دوباره سر می‌رسد و از اتو خواهش می‌کند تا او و دو دخترش را به بیمارستان برساند، چراکه تامی از نردبان اتو افتاده و پایش شکسته و خود او نیز رانندگی بلد نیست. اتو با بی‌میلی قبول می‌کند.

اتو برای محقق کردن تصمیمش این‌بار به ایستگاه قطار می‌رود و یاد زمانی می‌افتد که به سونیا پیشنهاد ازدواج داد. اما قبل از این‌که روی ریل قطار بپرد، مردی میان‌سال از هوش می‌رود و از سکوی ایستگاه به پایین پرت می‌شود. اتو بی‌درنگ مداخله می‌کند و مرد را نجات می‌دهد، اما در بالا آمدن از سکو تعلل می‌کند. قطار در حال نزدیک شدن است و اتو سرانجام در آخرین لحظه و به خاطر این‌که مردم مدام او را صدا می‌زنند، از سکو بالا می‌رود. او بدون این‌که توجهی به ابراز احساسات مردم کند، ایستگاه را ترک می‌کند.

اتو با ماشین خودش به ماریسول تمرین رانندگی می‌دهد و او را به شیرینی‌فروشی مورد علاقه سونیا می‌برد که هر هفته به آن‌جا می‌رفتند. اتو از دوستی‌اش با روبن و همسرش آنیتا که دوست صمیمی سونیا بود، می‌گوید. این‌که آن دو خانواده از اولین ساکنان این محله بودند و قوانین را وضع کردند، اما به مرور دچار اختلافاتی شدند و حال او و روبن که دیگر توانایی راه رفتن ندارد و روی ویلچر است، سال‌هاست که با هم صحبت نمی‌کنند.

مالکوم، نوجوانی که هر روز روزنامه را در محله پخش می‌کند، به اتو می‌گوید که سونیا معلم او بوده و تأثیر مهمی در زندگی او داشته است. اتو وقتی می‌بیند دوچرخه مالکوم دچار مشکل شده است، آن را برای او تعمیر می‌کند. در این میان شاری کنزی، خبرنگار رسانه‌های اجتماعی، به خاطر جریان نجات آن مرد به دست اتو در ایستگاه قطار، برای مصاحبه با اتو به محله می‌آید، اما اتو از حرف زدن درباره این موضوع سر باز می‌زند. اتو بار دیگر برای خودکشی برنامه‌ریزی می‌کند و این‌بار سراغ شاتگان می‌رود، اما در همان زمان مالکوم پشت در خانه او ظاهر می‌شود و از اتو خواهش می‌کند آن شب را در خانه او بماند، چراکه پدرش او را از خانه بیرون کرده است.

اتو متوجه می‌شود که دای و مریکا از بخش املاک محله بعد از این‌که خبردار شدند آنیتا دچار پارکینسون شده است، تصمیم گرفته‌اند با این بهانه همسرش روبن را به خانه سالمندان بفرستند و خانه را از آن‌ها بگیرند. اتو از ماریسول می‌خواهد تا به آنیتا و روبن کمک کنند و برای او تعریف می‌کند که او و سونیا به مناسبت حاملگی او برای دیدن آبشار نیاگارا رفتند، اما اتوبوس آن‌ها تصادف می‌کند و سونیا بچه‌اش را از دست می‌دهد و فلج می‌شود. روزی که از املاک به خانه آنیتا می‌آیند، اتو نیز شاری کنزی را خبر می‌کند و او این جریان را پوشش خبری می‌دهد و خانه آنیتا و روبن با کمک همسایه‌ها حفظ می‌شود. با تمام شدن این جریان اتو به سمت خانه خودش می‌رود، اما ناگهان قلبش می‌گیرد و روی زمین می‌افتد و وقتی در بیمارستان به هوش می‌آید، ماریسول و تامی بالای سر او هستند.

یک روز تامی متوجه می‌شود که اتو برف‌های مقابل خانه‌اش را پارو نکرده است. ماریسول و تامی وارد خانه اتو می‌شوند و با بدن بی‌جان او روبه‌رو می‌شوند. مراسم خاک‌سپاری او با حضور همه همسایه‌ها برگزار می‌شود و اتو در نامه‌ای که برای ماریسول گذاشته، حساب بانکی‌اش را به او منتقل کرده است تا پول کافی برای مراقبت از خانواده‌اش و خرید ماشین جدید را داشته باشد.

مرجع مقاله