فیلمنامهنویس و کارگردان: کریستین مونجیو، تهیهکننده: کریستین مونجیو، مدیر فیلمبرداری: تئودور ولادیمیر پاندورو، تدوین: میرچا اولتئانو، بازیگران: مارین گریگور، جودیت استیت، ژانر: درام، محصول 2020 رمانی، فرانسه، بلژیک، بودجه: 2.8 میلیون دلار، پخش از وودو فیلمز
ماتیاس اهل ترانسیلوانیا به عنوان قصاب در اردوگاهی در آلمان کار میکند. چند روز قبل از کریسمس وقتی کارفرمای ماتیاس او را کولی خطاب میکند، ماتیاس با او درگیر میشود و کار را ترک میکند و به روستای خودش در ترانسیلوانیا پیش همسرش آنا، که رابطه خوبی نیز با او ندارد، و پسرش رودی برمیگردد.
رودی بعد از دیدن صحنهای ترسناک در جنگل از حرف زدن امتناع میکند و کسی نیز نمیداند او چه دیده است. او شبها با مادرش میخوابد و بهتنهایی راه مدرسه را نمیرود و ماتیاس این ضعف رودی را از چشم آنا میبیند.
سیلا، دوست ماتیاس، که در یک کارخانه محلی تولید نان به عنوان مدیر داخلی کار میکند، همراه رئیسش سعی دارد از اتحادیه اروپا کمکهزینه مالی بگیرند، اما تعداد کارگران آنها به حد نصاب نرسیده است و آنها برای استخدام کارگر جدید اطلاعیه میزنند. ماتیاس نزد سیلا میرود و سیلا به او پیشنهاد کار در کارخانه را میدهد، اما او قبول نمیکند. ماتیاس سعی دارد زمان بیشتری را با رودی بگذراند و به او کمک کند تا بر ترسش غلبه کند. پدر آتو، پدر ماتیاس چند وقتی است که بیمار است و مدام بیهوش میشود. ماتیاس متوجه میشود که پدر آتو تومور مغزی دارد.
بعد از چندین هفته که هیچ کارگر محلی برای کار در نانوایی درخواست نمیدهد، سیلا مجبور میشود چند کارگر سریلانکایی مهاجر را استخدام کند. کارگران سریلانکایی در خانه دوم یکی از اهالی روستا ساکن میشوند. کمکم زمزمههایی در روستاها بلند میشود که از حضور کارگران خارجی در آن منطقه راضی نیستند و از خرید نانهای کارخانه سر باز میزنند. اهالی روستا کشیش را واسطه قرار میدهند تا از رئیس کارخانه بخواهد تا آن خارجیها را اخراج و به کشور خودشان بفرستند. شب سال نو سیلا شام را با کارگران خارجی کارخانه صرف میکند، اما چند جوان به خانه حمله و آنها را تهدید میکنند. سیلا نیز مجبور میشود کارگران را به خانه خودش ببرد. همان شب ماتیاس به در خانه سیلا میآید و میگوید که دوست ندارد غریبهای در خانه او باشد، اما سیلا با او برخورد میکند و او را به خانه راه نمیدهد.
روز بعد جلسهای با حضور شهردار درباره زندگی خارجیها در روستا با اهالی برگزار میشود. اهالی روستا به اتفاق آرا از موضعشان دفاع میکنند و در طوماری که امضا کردهاند، نام ماتیاس نیز دیده میشود و این کار ماتیاس بهشدت سیلا را عصبانی میکند. دعوا و نزاع میان طرفین مخالف و موافق بالا میگیرد.
ماتیاس و اهالی روستا به جنگل میروند و ماتیاس جسد پدرش را به خانه میبرد. شب اهالی روستا تکتک برای ادای احترام و تسلیت به خانه پدر آتو نزد ماتیاس میروند. سیلا نیز تفنگی را که ماتیاس برای محافظت از او در خانهاش گذاشته بود، پس میفرستد و به خانه والدین آنا میرود. ماتیاس با شنیدن صداهایی از آغل خانه پدر آتو به دنبال سارق گوسفندها میرود و وقتی به خانه برمیگردد، میبیند که رودی و آنا نیستند. او متوجه میشود که آنا او را ترک کرده است. ماتیاس با تفنگ به خانه سیلا میرود و در حیاط خانه او با چندین خرس روبهرو میشود.