فیلمنامهنویس و کارگردان: سامان سالور
مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی
موسیقی: ستار اورکی
طراح گریم: ایمان امیدواری
بازیگران: محسن تنابنده، پریناز ایزدیار، سمیرا حسنپور، متین ستوده، مریم بوبانی و یدالله شادمانی
تهیهکننده: ساسان سالور
سال ساخت: ۱۳۹۸، سال پخش: ۱۴۰۲
خلاصه داستان
مجتبی (محسن تنابنده) و نسیم (پریناز ایزدیار) زن و شوهری هستند که در جنوب شهر زندگی میکنند و به علت قسطهای خانهشان باید سخت کار کنند. یک روز مجتبی با ماشین جدیدشان تصادف میکند و با حال نزار به جای رفتن به بیمارستان، به خانه میآید. مجتبی اصرارِ نسیم مبنی بر رفتن به بیمارستان را نادیده میگیرد، تا جایی که شبهنگام نسیم مجبور میشود به دلیل وخامت حال مجتبی به اورژانس زنگ بزند. مجتبی در آمبولانس به نسیم میگوید که زودتر ماشین را تحویل بگیرد و دلیل این موضوع را شکایت یکی از مشتریانش عنوان میکند. در بیمارستان مشخص میشود که لخته خون سمت چپ مغز مجتبی باعث ازکارافتادگی سمت راست بدن او شده است. نسیم که نگران حال همسرش است، در بیمارستان با فریبا مواجه میشود و به او اصرار میکند که شمارهاش را داشته باشد تا در مواقع ضروری از مجتبی خبر بگیرد. فریبا که در ابتدا نمیپذیرد، به دلیل مورفینهایی که از بیمارستان دزدیده، مجبور میشود با نسیم همکاری کند. صبح روز بعد نسیم با پلیسها پشت در خانهشان مواجه میشود و از آنجایی که چرایی این موضوع را نمیداند، با زنگ زدن به تورج متوجه میشود آنها به خاطر مواد مخدر به آنجا آمدهاند. در اینجا معلوم میشود که مجتبی میخواسته مواد را به صورت عمده بخرد و با خردهفروشی وضعیت مالی خانوادهاش را ارتقا دهد. وقتی نسیم پی این موضوع را از مجتبی میگیرد، مشخص میشود که همه مواد در ماشین تصادفی هستند. مجتبی از نسیم درخواست میکند که فقط برای دو ساعت او را مرخص کند تا او مواد را به صورت عمده به فروشنده آنها یعنی علی حبیبی بفروشد. نسیم که حال مجتبی را میبیند، خودش تصمیم میگیرد به سراغ جنس برود. نسیم بعد از بیرون آوردن مواد از ماشین به دلیل ناامن بودن خانه آنها را در کمد بیمارستان فریبا میگذارد. روز بعد نسیم به بیمارستان میرود و از دکتر مهرزاد میشنود که مجتبی باید به دلیل لخته خون در سر عمل شود و برای این کار به حدود 100 میلیون تومان پول نیاز است. نسیم که دیگر راهی برایش نمانده، برای تأمین پول عمل به سراغ کیف حاوی مواد در بیمارستان میرود، اما وقتی به سراغ کمد فریبا میرود، متوجه میشود کیفش نیست. نسیم که هیچ شاهدی برای گذاشتن کیفش در کمد فریبا ندارد، با التماس از پرستاری به نام شفارودی آدرس فریبا را به دست میآورد. نسیم به سراغ فریبا میرود و بعد از یک دعوای مختصر با او کیف مواد را پس میگیرد. نسیم برای فروش یکجای مواد به علی حبیبی زنگ میزند، اما به این دلیل که علی حتی حاضر نیست نصف قیمت مواد را بپردازد، از فروش مواد به او اجتناب میکند. نسیم تصمیم میگیرد خودش بهتنهایی خردهفروشی کند تا هزینه عمل مجتبی را فراهم کند، اما در این مسیر دو دختر معتاد کیسههای مواد او را میدزدند. نسیم نزد مجتبی برمیگردد و ماوقع را به او توضیح میدهد که در اینجا مشخص میشود مجتبی در موتورشان نیز مواد مخفی کرده است. مجتبی برای فروختن آن مقدار موادی که پنهان کرده، از بیمارستان فرار میکند تا با فروششان زیانها را جبران کند. او مقدار کمی از اجناسش را به فروش میرساند، اما در برخورد پایانی وقتی میخواهد بسته آخر را به آقا رضی بفروشد، با خدمتکاران آنجا درگیر میشود. در انتها مواد را بهزور از مجتبی میگیرند و آنها را زخمی روانه خانه میکنند.