با بابی فارلی درباره جدیدترین اثرش، کمدی قهرمانان به گفتوگو نشستیم. او درباره بازگشت به ژانر کمدی، دشواری ساختن کمدی در سینمای مدرن و اینکه چرا دوباره سراغ وودی هارلسون رفته و همینطور درباره اقتباس و تفاوتهای این فیلم با فیلم اصلی (نسخه اسپانیایی به همین عنوان) صحبت کرد و درنهایت درباره ایدهاش درباره اعلام بازنشستگی جیم کری با ما حرف زد. در خلاصه داستان این فیلم که در تاریخ دهم مارس در سینماهای آمریکا اکران شد، آمده: «وودی هارلسون مربی سابق بسکتبال است که بعد از یکسری اشتباهات، مطابق حکم دادگاه باید برای مدت سه ماه مربی تیمی از بازیکنان بسکتبال با معلولیت ذهنی شود. او بهزودی متوجه میشود که علیرغم تردیدهایش این تیم میتواند فراتر از چیزی که تصورش را میکرد، پیش برود.»
قهرمانان فیلمی درباره جامعه معلولان است. فکر میکنید یک فیلمساز چطور باید معلولیتها و مسائلشان را در فیلم بازنمایی کند؟ و چرا قهرمانان داستانی است که میخواستید بگویید؟
اول از همه اینکه من و پیتر برادرم، مدتهاست که فیلم میسازیم و همیشه میخواستیم فیلمی درباره افراد کمتوان ذهنی بسازیم. فکر کردیم که در سینما کمتر به این جامعه پرداخته شده؛ درحالیکه این آدمها بخشی از ما یا یکی از اعضای خانواده ما هستند و روزانه با آنها برخورد داریم. دلمان نمیخواست بعداً خودمان را شماتت کنیم که چرا فیلمی درباره این آدمها نساختیم. بنابراین به سمت قصههایی که درباره آدمهای کمتوان ذهنی است، کشیده شدیم و اینکه میخواستیم آنها نه به عنوان شخصیتهای فرعی، که شخصیتهای اصلی فیلم باشند و درنهایت موفق شدیم. من فکر میکنم راهی که باید فیلمساران آنها را به تصویر بکشند، این است که فقط انسانیت کامل آنها را نشان دهند. آنها یکی مثل ما با تمام خصایل انسانی هستند. از آنها نه باید قهرمان بسازیم و نه در نقطه مقابل، به شرور تبدیلشان کنیم، یا برای به تصویر کشیدن آنها از کلیشههای مرسوم تبعیت کنیم. همه اینها اشتباه است. فقط کافی است نشان دهیم که آنها هم مثل بقیه هستند، خصایص و ویژگیهای خودشان را دارند و احساسات و عواطف مختص به خودشان را تجربه میکنند و فردیت هر کدام از آنها را در نظر بگیریم. به همین سادگی...
این اولین باری است که بعد از سردسته در سال 1996 با وودی هارلسون کار میکنید. علت اینکه خواستید دوباره با او کار کنید و او را برای این نقش در نظر گرفتید، چه بود. و اینکه آیا بازگشت به آن همکاری و سلسله تعاملات بازیگر و کارگردان برای هر دوی شما آسان بود؟
وودی حتی قبل از فیلم سردسته هم با من و برادرم دوست بود. بنابراین ما او را مدتهاست که میشناسیم. من برای او احترامی غیرقابل تصور قائلم. همیشه از حرفهای که داشته، انتخابهایی که انجام داده و اینکه چقدر در هر اجرا و هر نقشی که بازی میکند، بینظیر است، شگفتزده میشوم. بنابراین من همیشه مشتاق بودم که دوباره با وودی کار کنم و بله، درست از همان نقطه که کار را متوقف کردیم و سردسته تمام شد، من این اشتیاق را داشتم و منتظر فرصت دوبارهای برای همکاری با وودی بودم. او قرار بود نقش مارکوس را در قهرمانان بازی کند، چون بسکتبال ورزش مورد علاقه اوست و اغلب بازی میکند. علاوه بر این، او یک انسان واقعی و بازیگری فوقالعاده است، بنابراین فکر کردم او بهترین انتخاب برای این فیلم و برای این نقش است.
شما و برادرتان تعداد زیادی کمدی خندهدار ساختهاید. نظرتان درباره اینکه کمدی به عنوان یک ژانر از دهه 1990 تکامل یافته، چیست و اینکه تا چه اندازه سبک شما متناسب با زمانه است؟
خب باید بگویم در حال حاضر و در زمان ما به نظرم ساختن کمدی بسیار دشوارتر است، فقط به این دلیل که جامعه تغییر کرده و حساسیتها روی سوژهها بیشتر شده، انتخاب مضمونها سختتر شده و درنتیجه، کمدی حساسیت مختص به خودش را بیشتر از قبل میطلبد. بنابراین دائماً این احساس که «تو نمیتوانی از پس این کار بربیایی، یا نمیتوانی چیزی را که میخواهی، بگویی، طبعاً وجود دارد. پس کار کمی دشوارتر میشود و فکر میکنم هر فیلمسازی باید خود را درنهایت با آن وفق دهد. چون فکر میکنم ماهیت کمدی طی این سالها شبیه یک چرخه بوده. چون کمدی در ذات خود چیزی دارد که مردم آن را دوست دارند و به سمت آن گرایش دارند. اینکه مردم را بخندانیم و بخندانند، یک مکانیسم شفابخش در جامعه است. بنابراین شما نمیتوانید کمدی را حذف کنید. درواقع به نفع همه نیست و در سینما هم نمیشود به طور کامل و برای همیشه این ژانر را نادیده گرفت. هر چند ممکن است دورهای مهجور بماند، اما ما دوباره به آن بازمیگردیم و در دوره حال حاضر هم، در جهانی که وارد مدرنیته شده، اگرچه کمدیهای کمتری ساخته میشود، اما بههرحال بازگشت به این ژانر ناگریز است.
در مورد اقتباس و تفاوتهای فیلم با منبع اقتباس و نسخه اصلی برایمان بگویید. من فکر میکنم شما مُهر خود را روی این فیلم زدهاید و تفاوتهای زیادی با فیلم اصلی دارد.
فیلم اسپانیاییای که قهرمانان بر اساس آن ساخته شده، به نظرم به لحاظ مضمونی فیلم پیشرویی است؛ فیلمی درباره یک تیم بسکتبال 10 نفره که همه آنها معلولیت ذهنی دارند. کمتر فیلمسازی چنین ریسکی میکند. و چیزی که بیشتر از همه در این فیلم تحسین میکنم، این است که فیلمساز از شوخی کردن با این آدمها نمیترسد. و اما در مورد اقتباس و فیلم من، فکر میکنم تفاوت اصلی این فیلم با نسخه اصلی در این است که نسخه اصلی لحن کمدی و فضاسازیهای کمیک بیشتری دارد، تا حدی که در آن همه چیز تا اندازهای اغراقآمیز به نظر میرسید. اما ما وقتی فیلم خودمان را ساختیم، وسواس زیادی روی مطابقت با واقعیت و باورپذیری در داستان و در شخصیتها داشتم و میخواستم مطمئن شوم که فضاسازیها و روایت و شخصیتها کاملاً در واقعیت مستقر و از انتزاع و اغراق به دور باشد. درواقع، میخواستم نسخه واقعیتری از آن فیلم بسازم و شخصیتهایم ملموستر و نزدیکتر به واقعیت این جوانها باشد. در عین حال فقط یک دورنما از آنها ارائه ندهم و کمی بیشتر به دنیای آنها، علایقشان و استعدادها و شگفتیهایشان اشاره کنم. این بچهها واقعاً فوقالعادهاند. در قهرمانان من تمام تمرکزم روی این بود که مخاطب باور کند و بپذیرد که این شخصیتها شخصیتهایی واقعی هستند.
شما چندین بار با جیم کری افسانهای کار کردهاید، اما در مصاحبه سال گذشته او گفت که به بازنشستگی فکر میکند. در اینباره چه کاری میتوانیم بکنیم؟ آیا امکان دارد دوباره با او در فیلمی کار کنید؟
بله، چراکه نه. آیا فیلمنامه خوبی دارید که بتوانم برایش بفرستم؟ جیم در حرفهاش باورنکردنی بوده، و حالا دارد از بازنشستگی حرف میزند. آنطور که من او را میشناسم، آدمی است که هر کاری که حرفش را میزند، تا نقطه آخرش میرود. اگر الان از بازنشستگی حرف زده، فکر میکنم واقعاً همین الان توی هاوایی باشد و دارد کنار ساحل قدم میزند و از ایام بازنشستگیاش لذت میبرد. اما من معتقدم او بازمیگردد. چون یک هنرمند متمایز است و تا اندازهای زندگی او با هنر بازیگری و سینما عجین شده. فراخوان بازگشت به زندگی حرفهایاش دیر یا زود سراغ او میرود و این وضعیت یک چیز موقتی است.
منبع: comingsoon