مهمان‌های ناخوانده ارض موعود

روایت یک دوستی گسست‌ناپذیر در فیلمنامه «توری و لوکیتا»

  • نویسنده : اردوان وزیری
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 181

بحران مهاجرت غیرقانونی از کشورهای فقیر و کم‌برخوردار و عموماً آفریقایی به مقصد کشورهای اروپایی به آن‌چنان معضل جهانی بدل شده که به نظر می‌رسد لااقل در کوتاه‌مدت نمی‌توان راه‌حلی منطقی و راه‌گشا برای آن پیدا کرد. این مشکل، به‌ویژه در یکی دو دهه اخیر و با بروز مشکلات تازه‌ای از قبیل قحطی و خشک‌سالی که حاصل گرمایش زمین و بر هم خوردن تعادل اقلیمی است و مهم‌تر از این‌ها جنگ و درگیری در کشورهای مهاجرپرور مبدأ، ازجمله عراق و افغانستان و سوریه که بیش از پیش سبب ناامنی و افت شدید استانداردهای زیست عادی در این کشورها شده، به شکلی تصاعدی افزایش پیدا کرده و زندگی در برخی از مناطق جهان را عملاً غیرممکن ساخته است. ساکنان سرزمین‌های فقیر و جنگ‌زده به امید، یا به خیال برخورداری از حقوق انسانی خود که در زادگاهشان از آن محروم شده‌اند، در سفری پرمخاطره و مرگ‌بار بدون هیچ پشتوانه‌ای دل به کوه و جنگل و دریا می‌زنند تا با رسیدن به سرزمین‌های موعود، شاید- فقط شاید- بتوانند طعم یک زندگی معمولی را بچشند. تصاویر قایق‌های پناه‌جویانی که بیش از چندین برابر ظرفیت را در خود جای داده‌اند و در دریاها و آب‌های سرزمینی کشورهای اروپایی سرگردان هستند، به امری عادی در شبکه‌های خبری سرتاسر جهان بدل شده است. اگر شانس یاری‌شان کند، گارد ساحلی و نیروی دریایی نجاتشان می‌دهند، اما بقیه با مرگی دل‌خراش رویایشان را با خودشان به عمق آب‌ها می‌برند. البته حتی با فرض نجات آن‌ها و رسیدن به مقصد، موانع و مشکلات قانونیِ تازه‌ای پیش پای این گروهِ به‌ظاهر خوش‌‌اقبال دهان می‌گشاید که مصایب و دردسرهای گذر از آن و رسیدن به کمال مطلوبی را که در سر پرورده‌اند، برایشان به کابوسی ترسناک بدل می‌سازد. جیانفرانکو رٌزی، مستندساز ایتالیایی، در فیلم تحسین‌شده‌ آتش در دریا (2016) که موفق به دریافت شیر طلا از شصت‌وششمین دوره جشنواره برلین و کاندیدای دریافت اسکار بهترین مستند شد، گوشه‌ای از سفر دشوار و به‌شدت خطرناک گروهی از این پناه‌جویان آفریقایی را به تصویر کشیده است. در بخشی از این مستند پس از نجات قایق حامل آن‌ها از سوی نیروی دریایی ایتالیا در جنوب این کشور و در نزدیکی جزیره کوچک لامپدوسا، نجات‌یافتگان در یک مراسم دسته‌جمعی آیینی روی کشتی دست به دعا برمی‌دارند و از این‌که زنده مانده‌اند و نیمی از آرزوهایشان رنگ حقیقت به خود گرفته، شکرگزاری می‌کنند. اما برادران داردن در فیلم جدیدشان، توری و لوکیتا، گویا این گروه خوشحال را با یک جامپ‌کات به دل جامعه‌ای پرتاب می‌کنند که نه‌تنها مرهمی بر زخم‌های گذشته‌شان نمی‌گذارد، بلکه از آسیب‌پذیری‌‌ آن‌ها سوء‌استفاده می‌کند و شیرینی نجات از چنگال مرگ در دریا را برایشان به زهر هلاهل بدل می‌سازد و سرنوشت محتومشان را رقم می‌زند. توری پسربچه‌ 11 ساله و لوکیتا دختر نوجوان 16 ساله‌ آفریقایی هستند که پس از پشت سر گذاشتن دشواری‌هایی که رٌزی در مستند خود تصویر کرده بود، به یکی از شهرهای بلژیک رسیده‌اند و در مکانی که دولت برایشان فراهم کرده،‌ ساکن شده‌اند. با رد درخواست مجوز کار و اقامت لوکیتا از سوی اداره مهاجرت و سایر مراجع قانونی، مشکلاتی که این دو در طول فیلم با آن دست به گریبان می‌شوند، آن‌ها را به‌تدریج به سمت مسیری سوق می‌دهد که پایان خوشی برایشان ندارد. روایت فیلم بر اساس دوستی و ارتباط عاطفی توری و لوکیتا که در جریان سفر با قایق بین آن‌ها شکل گرفته و بعداً در محل زندگی و کار مشترکشان مستحکم شده است، پیش می‌رود. وقایع و حوادثی که در داستان رخ می‌دهد، از یک سو، حاصل بلافصل همین رابطه دوستی بسیار نزدیک بین این دو است و از سوی دیگر، با پیشرفت قصه بر این رابطه تأثیر مستقیم بر جای می‌گذارد و عٌلقه‌ عاطفی دو شخصیت اصلی را نسبت به هم تقویت می‌کند. داستان فیلم با پرهیز از اغراق و صحنه‌پردازی‌های غلوشده و نمایشی که هم در جریان روایت و هم در نقش‌آفرینی شخصیت‌ها، به‌ویژه دو کاراکتر اصلی آشکارا به چشم می‌آید، واقع‌نمایی و باورپذیری فیلم را به شکل قابل توجهی افزایش می‌دهد. داستان رئالیستی فیلم و وقایعی که برای این دو مسافر غریب و تنها رخ می‌دهد، به نوعی بازتابی است از اعتراض‌‌های دائمی و فراگیر شهروندان کشورهای مهاجرپذیر و رفتار خصمانه و نژادپرستانه‌ مردمی که حضور مهاجران در کشورشان را تهدیدی برای امنیت اجتماعی-سیاسی و فرصت‌های شغلی خود می‌دانند. به همین علت تصویر خشن و بی‌رحمی که داستان فیلم از ظلم و ستمی که بر این مهمانان ناخوانده روا داشته می‌شود، ترسیم می‌کند، نیازی به استعاره و نمادپردازی ندارد و تمام اجزای محتوایی داستان و به ‌تبع آن فرم سینمایی اثر و شیوه اجرای آن دقیقاً همانی هستند که می‌نمایند. بتیم، آشپز رستورانی که توری و لوکیتا مواد مخدر تولیدی او را در سطح شهر توزیع می‌کنند، با آگاهی از نیاز این دو به کار تا حد ممکن بر آن‌ها سخت می‌گیرد و به‌ واسطه همین نیاز به شکلی گستاخانه و حق‌به‌جانب به دختر دست‌درازی می‌کند. او آن‌ها را در معرض خطراتی قرار می‌دهد که در صورت دستگیری می‌تواند منجر به اخراجشان از کشور و بازگشت به جایی شود که عملاً از آن گریخته‌اند. اما وضعیت نامتعادل و به‌شدت متزلزل توری و لوکیتا با رد درخواست دختر نوجوان وارد مرحله‌ تازه‌ای از بحران می‌شود و با افزوده شدن نکات جدید به داستان، ازجمله بدهی لوکیتا به قاچاقچیان انسان و تعهد او به ارسال پول برای خانواده‌اش و هم‌چنین مسئولیتی که در قبال توری بر دوش خود حس می‌کند، سطح تنش در روایت اوج می‌گیرد و درنتیجه او را مجبور می‌کند پیشنهاد بتیم را بپذیرد و به مدت سه ماه در مکان مخوف و مخفی پرورش مواد مخدر زندانی شود تا از این طریق بتواند مدارکش را به دست آورد و آن‌گونه که خودش آرزو دارد، شرکتی تأسیس کند و به همراه توری زندگی تازه‌ای را آغاز کنند. از این‌جا به بعد و با پیشرفت روایت رابطه‌ عاطفی و نیاز مبرم و حیاتی این دو به یکدیگر آن‌ها را وامی‌دارد به هر نحو ممکن خود و دیگری را از گودال وحشت‌زایی که در آن گرفتار آمده‌اند، برهانند. توری با ذهن کودکانه‌اش نقشه‌ای طراحی می‌کند تا هم بتواند به لوکیتا برسد و هم پول مورد نیاز خانواده‌ او را برایشان ارسال کند. از طرفی، لوکیتا نیز با با پذیرش وضعیتی غیرانسانی و غیرقابل تحمل، تا جایی که توان دارد، درصدد برآورده کردن آرزویی برمی‌آید که تحقق آن به بهای جانش تمام می‌شود. پایان تلخ و گزنده‌ فیلم و کشته شدن لوکیتا به دست یکی از افراد گروه تبه‌کار بیان‌گر حقیقت تلخ سرگذشت و سرنوشت جمعیت عظیمی از مهاجران و پناه‌جویانی است که به امید برخورداری از یک زندگی عادی قدم در مسیری سخت و دشوار می‌گذارند که تصور چندان دقیق و درستی از مصایب آن ندارند. در جایی از فیلم، لوکیتا درمانده و عصبانی سرش را به تابلوی کنار خیابان می‌کوبد و از توری می‌پرسد: «چرا مدارکم رو ندادن؟» و توری پاسخ می‌دهد: «برای این‌که ما رو نمی‌خوان.» توری و لوکیتا قصه همین نخواستن است؛ نخواستنی که علل و عوامل پیچیده و بغرنجی در هر دو طرف کشورهای مهاجرپرور و مهاجرپذیر در آن نقش دارند؛ آن‌قدر پیچیده که اقدامی جدی از سوی سیاستمداران را می‌طلبد. معضل مهاجرت در جهان امروز به کلاف درهم‌پیچیده و سردرگمی بدل شده که برون‌رفت از آن در وضعیت فعلی غیرممکن به نظر می‌رسد. اما در وجود این حقیقت مسلم که هیچ انسانی با هر ملیت و قومیت و نژاد و رنگ پوست تحت هیچ شرایطی در هیچ نقطه از جهان شایسته رفتاری تا این حد غیرانسانی نیست، حتی یک لحظه هم نباید تردید کرد.

مرجع مقاله