در شماره گذشته فصل اَبَرروایت، یعنی بررسی تاریخ بشری با محوریت امام حسین(ع) و ابلیس به پایان رسید و نشان داده شد که کشمکش به مثابه اصلیترین عنصر درام برای خلق زیبایی در ذات هستی انسانی است. از این شماره به بعد درباره ذهنیت و زاویه دیدی سخن خواهیم گفت که نوع درام عاشورایی را از نظر فرم و محتوا نشان خواهد داد.
ذهنیت زاویه دید
این تیتر برگرفته از نام کتابی است با همین عنوان یعنی کتاب ذهنیت و زاویه دید اثر مرحوم علی صفایی حائری (عین - صاد) است که به نقد و بررسی تعدادی از رمانها و داستانهای بلند ایرانی و خارجی اختصاص دارد. ایشان درباره ذهنیت و زاویه دید مینویسد: «ذهنیت همان فلسفه و بینش و شهود هنرمند است و زاویه دید، نگرش هنری و بیان هنری او.»
بنابراین مفهوم زاویه دید در دیدگاه ایشان با آنچه در ادبیات داستانی و هنرهای دراماتیک مطرح شده، متفاوت است. در ادبیات داستانی وقتی از زاویه دید سخن به میان میآید، درواقع پاسخ به این پرسش است که قصه از دیدگاه چه کسی روایت میشود. مثل راوی دانای کل، یا دانای کل محدود یا راوی اول شخص و غیره. درحالیکه در دیدگاه صفایی زاویه دید به نوع نگاه هنرمند به ماجرا اشاره دارد. برای مثال، میتوان به ماجرای عاشورا، ذهنیت و زاویه دید عرفانی، تاریخی، اجتماعی و... داشت. در این مقالات، ابتدا به ذهنیت و زاویه دید تاریخی به واقعه عاشورا خواهیم پرداخت و شیوه اقتباس از این واقعه را بررسی خواهیم کرد.
درام تاریخی
برای بررسی این موضوع ابتدا باید تعدادی پرسش مطرح کرد تا ابعاد گسترده این بحث تا حدودی آشکار شود. پرسشهایی از قبیل اینکه آیا بازنمایی صرفاً تاریخی عاشورا میتواند بیانگر وجوه زیباییشناختیاش باشد؟ با کدام روش پژوهش تاریخی میتوان همه مفاهیم و معانی واقعه را فهمید؟ روشی که واقعه را امری منحصربهفرد دانسته و به گزاره «تاریخ تکرار نمیشود» معتقد نیست؟ یا روشی که معتقد است پژوهشهای تاریخی میتواند قواعدی را که به تکرار تاریخ در شرایط مختلف منجر میشود، شناسایی کند تا امکان تعمیم آن به شرایط معاصر فراهم شود؟ اقتباس از تاریخ چه نسبتی با واقعگرایی دارد؟ در نگاه جامع به تاریخ چگونه میتوان تفاوتهای موضعگیری معصومین (صلواتالله علیهم اجمعین) را توضیح داد؟ آیا نگاه کلامی میتواند در فهم تاریخ که متکی به بررسی اسناد و شواهد است، کمک کند؟ اگر واقعه عاشورا و نحوه برخورد امام(ع) با واقعه را بخشی از سنتهای دینی تلقی کنیم، روش برداشت از این سنتها چگونه است؟ آیا میتوان به تاریخ نگاهی هستیشناختی داشت؟ با کدام شیوه میتوان به گزینش در وقایع تاریخی دست زد که وجوه زیباییشناختی آن آشکار شود؟ اینها و تعدادی پرسشهای متعدد دیگر مباحثی است که باید در فهم واقعه عاشورا و درونمایههای آن مورد توجه واقع شود.
برای ورود به این مباحث ابتدا اندکی درباره مفهوم تاریخ در قرآن تأمل میکنیم. قرآن کریم برای بیان تاریخ از واژه قصه استفاده میکند. واژه قصه در فرهنگ قرآنی به معنای خبر است؛ خبری که راوی آن خداوند است. بنابراین میتوان به قصههای قرآنی نیز به مثابه تاریخ نگاه کرد و در صورت تمایل به اقتباس از این قصهها آن را گونهای از سینمای تاریخی دید. علی صفایی حائری در اینباره جملاتی دارد که راهبرد ما در تحلیل تاریخی واقعه عاشورا خواهد بود. ایشان در کتاب تطهیر با جاری قرآن در بخش تفسیر سوره مبارکه بقره مینویسد: «به داستان آدم میشود نگاه تاریخی و نگاه رمز و اشاره و نگاه جامع و هماهنگ با احاطه ربوبی داشت. کدامیک از این نگاهها و نظرهها [دیدگاهها] با سبک این سوره و فضای آیات هماهنگتر است؟ در نگاه تاریخی، داستان از گذشته است و بیارتباط با ماست. در نگاه رمز، واقعیتی وجود ندارد، که رمز و نمونهها منظور هستند و در نگاه جامع واقعیت و رمز و گذشته و امروز و آینده ملحوظ است.» (ص 69) ادامه این جملات به مباحث دقیق و پیچیدهای اشاره دارد که به رغم اهمیت آن در تحلیل دراماتیک هستی، بهسادگی قابل توضیح نیست. بنابراین آنچه در پی آن خواهیم بود، نگاه جامعی است که به احاطه ربوبی اشاره دارد که آینده را نیز جزئی از تاریخ میداند.
اگر اشاره کوتاهی به احاطه ربوبی داشته باشیم، مناسب است. در فصل قبل، یعنی در انتهای فصل ابرروایت و در بحث تئودیسه زیباییشناختی پس از بیان تمام ظلمهایی که ابلیس مرتکب شده است و آن را به نقل از علی صفایی حائری برایتان روایت کردیم، ایشان در ادامه مینویسد: «با این همه، احاطه و علو جبروت و هیمنه الهی از این همه ظلم بهره گرفته و باعث برخوردها و آشنایی با ضعفها و بدیهای آدمی گردیده است.» (ص 85)
به این جملات از دو منظر میتوان نگاه کرد. از دیدگاه زیباییشناختی میتوان به ضرورت وجود شر برای ایجاد تقابل با خیر برای خلق درام نگاه کرد. این بحث را به تفصیل تحت عنوان هستی دراماتیک توضیح داده و نشان دادهایم که ابلیس چگونه به رغم ظلمهایش ناخواسته در طرح الهی برای طراحی دراماتیک هستی قرار گرفته است. از سوی دیگر، میتوان به همین جملات از منظر تربیتی نگاه کرد. زیرا آدمی وقتی گرفتار بلاها میشود، هم به نقاط ضعف خودش آگاه میشود و هم از تکیه کردن به غیر حق رها میشود و هم گرفتار دلشکستگی میشود که حضور خداوند در قلبش را ممکن میسازد و برکاتی دیگر. حتی این بحث از منظر ضرورت وجود بلا برای تحول شخصیت و ترسیم منحنی تحول آن نیز اهمیت دارد. بنابراین، درباره نسبت تاریخ و سینما از منظرهای گوناگون میتوان تأمل کرد. حال بیان چند نکته مقدماتی در این زمینه ضروری است.
کلیترین تعریف از تاریخ را مطالعه گذشته گفتهاند. ماجراهایی که در گذشته رخ داده و پایان یافتهاند. اما نحوه مطالعه علمی تاریخ دانشی بسیار پیچیده است. درباره نسبت سینما و تاریخ هم دو دیدگاه کلی وجود دارد. آنچه مورد اتفاق سینماگران و تاریخدانان قرار دارد، این است که سینما میتواند به بازآفرینی تصویری تاریخ کمک کند. هرچند در این زمینه هم اختلاف نظرهایی از قبیل میزان توانایی سینما برای بازتاب تاریخ و میزان دخالت خیال در روایت تاریخ وجود دارد، و هنگامی که به روایت تاریخ دین میرسد، پرسشهای مهم دیگری را به دنبال میآورد.
اما دیدگاه دیگری وجود دارد که سینما را به مثابه سند یا اسنادی برای مطالعات تاریخی معرفی میکند. برای مثال، باید گفت مارک فرو، تاریخنگار فرانسوی، کتابهایی تألیف کرده است با این عناوین: تحلیل فیلم، تحلیل جامعه: منبعی نوین برای تاریخ و سینما و کتاب سینما و تاریخ که این کتاب اخیر را محمد تهامینژاد ترجمه کرده است. در پیشگفتار مترجم فرانسه به انگلیسی چنین آمده است: «فرو در تمامی این مقالهها – که سراسر تاریخ سینما را در بر میگیرد – به این پرسش اساسی میپردازد: آیا سینما میتواند چیزی در مورد روح و خلقوخوی (mentalite) یک دوره تاریخی به ما بگوید؟ سینما به منزله سندی که مدتها مورد عنایت مورخان «رسمی» قرار نمیگرفت، چگونه میتواند سندی ارزشمند برای مطالعه تاریخ فراهم آورد؟ سرانجام اینکه سینما و تاریخ در کدام محدودهها و شیوهها با یکدیگر تلاقی میکنند؟» (ص دوازده) «فیلم نهتنها مقدار زیادی از جنبههای ظاهری و بیرونی یک لحظه تاریخی را برملا میسازد (برای مثال، مکانها و مردم چه شکلی بودند)، بلکه بیش از اسناد «رسمی» تاریخی میتواند حاکی از گرایشهای ایدئولوژیک ایستا (attitude) و اعتقادات اجتماعی باشد. ممکن است چنین نشانههایی حتی آگاهانه هم نباشد و این همان مسئلهای است که فِرو در آثاری چون چاپایف و به نام قانون به اثبات میرساند. در ظاهر، هر دو فیلم ارزشهای مورد ادعای روسیه شوروی را به نمایش میگذارند، اما فِرو در سطح زیرین آنها ایدئولوژیهایی را تشخیص میدهد که بر ارزشهای متفاوتی صحه میگذارند و مباحث برآشوبندهای را علیه شوروی مطرح میکنند. فیلمی مثل رزمناو پوتمکین میتواند بهشخصه جایگزین «تاریخ» شود، زیرا در آنجا بازسازی تخیلی تاریخ، از اسناد تاریخی واقعیتر است.» (همان، ص سیزده) مارک فرو در زمره نسل سوم تاریخ نگاران جدید فرانسه است؛ مطالعه ایدئولوژیهای آلمانی، آمریکایی، انگلیسی، روسی و فرانسوی را بر فیلمهای داستانی، مستند و خبری متمرکز میکند. کار او، در طراحی نمودار ساختار پنهان فیلم کمنظیر و آموزنده است.» (همان، ص شانزده)
هنوز چند نکته دیگر را باید درباره تاریخ بیان کرد. بر اساس نظریه فرو، تاریخدانان نیز از نظر نحوه گزارش تاریخ و بررسی اسناد تاریخی به دو گروه تقسیم میشوند. عدهای تاریخ را با تأثیرپذیری از قواعد قصهگویی گزارش کردهاند، که میتوان آن را تاریخنگاری روایی نامید. اما مورخانی نیز بودهاند که بر این روش ایراد گرفته و گفتهاند که تاریخ باید صرفاً به شرح ماوقع و جزئیات بپردازد. اما همین مورخان نیز در ارائه گزارش از شرح ماوقع و جزئیات متأثر از عوامل درونی و بیرونی بودهاند. مارک فرو میگوید: «مورخان همواره به نمایندگی از دولتی که به استخدامش درمیآمدند، کار میکردند.» (همان، ص 5) یا مینویسد: «به یقین میدانستیم که هیچکس تاریخ را معصومانه نمینویسد.» (همان، ص60) بنابراین، وقتی از نسبت تاریخ و سینما سخن میگوییم، باید یادمان باشد که عدم قطعیت در هر دو عرصه وجود دارد. این نکته بسیار مهمی است زیرا میباید هنگامی که از تحلیل تاریخ اسلام و به تبع آن تاریخ عاشورا سخن میگوییم، به آن توجه کنیم. درنتیجه، وقتی از سینمای تاریخی سخن میگوییم، گویا مجبوریم به هر دو عرصه نگاه هرمنوتیکی داشته باشیم. در سینما و هنر که این نگاه بدیهی است و فهم و تحلیل فیلم بهشدت وابسته به فهم شرایط اجتماعی فیلمساز، ویژگیهای روانشناختی او و تحلیلهای هرمنوتیکی دلالتهای اثر است. در مورد تاریخدانان نیز میتوان چنین پرسشهایی مطرح کرد. بنابراین، مناقشههایی که بعد از نمایش فیلمها بین تاریخدانان و هنرمندان به وجود میآید، اجتنابناپذیر است. برای مثال، به بسیاری از فیلمهایی که بر اساس وقایع تاریخی ساخته شدهاند، میتوان از این منظر توجه کرد؛ چه فیلمهایی که مربوط به تاریخ معاصر هستند و چه فیلمهایی که مربوط به گذشتههای دور. برای نمونه، به دو بحث زیر، یعنی سینمای تاریخی در جهان و در ایران توجه فرمایید.
سینمای تاریخی جهان
در همین ابتدا میتوان گفت با اندکی جستوجو، با صدها فیلم که از نظر تاریخی قابل بررسی هستند، روبهرو خواهیم شد. سایت IMDB فهرستی از 60 فیلم تاریخی را منتشر کرده است. فیلمهایی از قبیل کریسمس مبارک (کریستین کاریون/ 2005)، سلما (آوا دوورنی/ 2014)، دانکرک (کریستوفر نولان/ 2017)، هتل روآندا (تری جورج/ 2005)، 1917 (سم مندس/ 2019)، تاریکترین لحظات (جو رایت/ 2017) و دهها فیلم دیگر درباره تاریخ معاصر و فیلمهایی از قبیل تروی ساخته ولفگانگ پترسون که به ماجرایی در 1250 سال قبل از میلاد میپردازد. تقریباً کمتر دورهای از تاریخ پیدا میشود که به واسطه سینما روایت نشده باشد. فیلم سکوت ساخته مارتین اسکورسیزی (2016) به ماجرای رفتن کشیشهای یسوعی به ژاپن در قرن هفدهم برای یافتن مربی خود پرداخته است. فیلم شجاعدل ساخته مل گیبسون به زندگی ویلیام والاس اسکاتلندی میپردازد که انقلابی علیه انگلیس به راه انداخته است.
روایت تاریخ به واسطه سینما صرفاً مربوط به اروپا و آمریکا نیست، بلکه تاریخ بعضی از کشورهای غیرغربی نیز بازتاب سینمایی داشتهاند. برای مثال، میتوان از فیلم گاندی ساخته ریچارد اتنبرو نام برد که در سال 1982پخش شده است. فیلمهای متعددی را نیز که درباره کشمکشهای مربوط به جنگهای جهانی اول و دوم، یا درگیریهای دنیای سرمایهداری با دنیای کمونیستی، یعنی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی است، در زمره فیلمهای تاریخی میتوان شمرد، اما همواره باید یادمان باشد که روایتهای تاریخی لزوماً مطابق واقعیت و حقیقت نیستند. زیرا گرایشهای سازندگان فیلمها و چه بسا راویان تاریخ و مورخان در نقل حوادث تاریخی، اغلب سوگیرانه و ایدئولوژیک است و درواقع، بخشی از جنگ روایتهاست. به گونهای که این جنگ روایتها حتی در نمایش رنگ در لوکیشنهای فیلم تأثیر گذاشته است. کافی است به فیلمهایی که هالیوود درباره شوروی ساخته، از این منظر نگاه کرده باشید. برای مثال، وقتی دوربین در خیابانها و شهرهای شوروی است، رنگهای سرد و خاکستری بر همه چیز غلبه دارد، درحالیکه وقتی همین دوربین به آمریکا میرود، پر از رنگ و نور شاد و گرم است. بنابراین، کسی که میخواهد به فیلم به مثابه سندی تاریخی نگاه کند، نهتنها باید به گزارشهای موثق مورخان مسلط باشد، بلکه باید با زبان سینما نیز آشنایی چه بسا تخصصی داشته باشد، تا بتواند آنچه را که نادیدنی است و در لایههای زیرین اثر جریان دارد، دریابد. مارک فرو در این زمینه مینویسد: «بنابراین، توهم خواهد بود، اگر تصور کنیم که عملکرد این زبان سینمایی حتی در شکل ناخودآگاهانهاش بدون هیچ غرضی است. قطعاً یک نظریهپرداز سینما مانند گدار، نسبت به دیگران نظارت بیشتری بر اثر و سبک خود اعمال میکند. نمای طولانی تراولینگ در فیلم آخر هفته (ژاک لوک گدار/ 1967) در میان آن همه زمانبندیهای متفاوت (تمپورالیستی به معنای هایدگری) که در میزانسن راهبندان قرار گرفته، یک زمان واقعی را اعاده میکند تا جلوه خاصی را به وجود بیاورد و غیرقابل تحمل بودن اوضاع و احوال مورد نظر فیلمساز را منتقل سازد.» (همان، ص 24) بنابراین، چه بسا میتوان از فیلمهای موسوم به اجتماعی نیز خوانش تاریخی داشت.
فیلم تاریخی در سینمای ایران
در سینمای ایران، چه قبل و چه بعد از انقلاب نیز دهها فیلم و سریال مهم تاریخی تولید شده است. یکی از بهترین سریالهای ساختهشده قبل از انقلاب سریال دلیران تنگستان ساخته همایون شهنواز و ابراهیم مختاری است که به مبارزات رئیسعلی دلواری با قوای انگلیس در تنگستان، دشتستان، بوشهر در جنوب کشور پرداخته است. اما پس از انقلاب بهندرت سالی را میتوان یافت که حاوی چند فیلم یا سریال تاریخی نباشد. تاریخ قبل و بعد از اسلام و تاریخ معاصر دستمایه ساخت تعداد زیادی فیلم و سریال بوده است. با اندکی جستوجو میتوان به فهرست بلندبالایی از این آثار دست یافت تعدادی از آنها از شاخصترین آثار سینمایی و تلویزیونی هستند؛ فیلمها و سریالهایی که هم به تاریخ اسلام و هم به تاریخ ایران ادای دین کردهاند. سفیر (فریبرز صالح)، مرگ یزدگرد و روز واقعه (بهرام بیضایی و شهرام اسدی)، امام علی(ع) و مختارنامه (داوود میرباقری)، رستاخیز (احمدرضا درویش)، محمد رسولالله(ص) (مجید مجیدی) در زمینه تاریخ اسلام و اغلب فیلمهای علی حاتمی که به دوران قاجار و پهلوی اول مربوط است، مثل کمالالملک و دلشدگان و سریال فاخر هزاردستان از آن جمله است. حتی از فیلمی مثل نقش عشق ساخته شهریار پارسیپور هم میتوان خوانش تاریخی از دوران پهلوی اول داشت، زیرا نقش عشق روایتی عرفانی در بستری تاریخی است. تمامی فیلمهایی که در ژانر دفاع مقدس نیز ساخته شدهاند، هماکنون میتوانند به مثابه سندی تاریخی تحلیل و بررسی شوند. فیلمهایی از قبیل چ، آژانس شیشهای و بسیاری از آثار دیگر ابراهیم حاتمیکیا و دهها فیلم دیگر از قبیل روز سوم (حسین لطیفی)، ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان)، استرداد (ابوالقاسم طالبی) و حوادث تلخ اما بعضاً حماسی مربوط به فلسطین مثل فیلم بازمانده (سیفالله داد) و سرب (مسعود کیمیایی) و سریالهایی از قبیل سرزمین پدری (کمال تبریزی) و مدار صفر درجه (حسن فتحی). همگی در زمره فیلمهای تاریخی به شمار میروند.
بنابراین، اگر اندیشمندی علاقهمند به تحلیل تاریخ کهن و معاصر ایران باشد و بخواهد نگاه دقیقتر و زیباییشناختی نسبت به تاریخ را جستوجو کند و به بررسی ذهنیت و زاویه دید هنرمندان خالق این آثار به حوادث تاریخی بپردازد، با منابع جذاب بسیاری روبهرو خواهد بود. در اینجا یادآوری میشود که بسیاری از فیلمهایی که به سینمای اجتماعی موسوم شدهاند نیز از منظر بستر تاریخی روایتشان قابل تحلیل و بررسی هستند.
حال با ذکر نکته کوتاه دیگری که به اختصار بیان میشود، به وجهی دیگر از نسبت تاریخ با هنرهای دراماتیک میپردازیم. زیرا تاکنون محور بحثها درباره نسبت تاریخ با سینما بوده است، درحالیکه نسبت تاریخ با هنرهای دراماتیک، تاریخی چندهزار ساله را در بر میگیرد؛ به آثار کهن یعنی تراژدیهای یونان باستان و بعد نمایشنامههای کلاسیک و رمانها و داستانهای بسیاری که یا در گونه تاریخی تحلیل میشوند، یا ماجراهایشان در بستری از حوادث تاریخی روایت میشود میتوان نگاه تاریخی داشت. برای مثال، میتوان گفت اگر کسی بخواهد لایههای پنهان انقلاب فرانسه را دریابد، یعنی جزئیات و مفاهیمی که در کتب رسمی تاریخ نیامده است، باید رمان کمنظیر بینوایان ویکتور هوگو را بخواند. این قسمت را با سخنان مقام معظم رهبری که انصافاً در مطالعه رمان و ادبیات داستانی کمنظیر و چه بسا بینظیر هستند، به پایان میبرم.
«شما وقتی مثلاً داستان بینوایان ویکتور هوگو را میخوانید، یا جنگ و صلح را میخوانید، یا داستانهای امیل زولا را میخوانید، میتوانید وضعیت جامعه روس یا فرانسه یا انگلیس یا جاهای دیگری را از این داستانها به دست بیاورید؛ یعنی انسان میتواند چیزهایی را که در تاریخ نیست، در این کتابها پیدا کند. آن نویسنده فرانسوی وقتی یک روستای فرانسه را تصویر میکند، واقعیتی را به تصویر میکشد و حقیقتی را بیان میکند. لذا وقتی شما آن را میخوانید، میفهمید که زیر پوشش زرقوبرق تمدن فرانسه در قرن نوزدهم، چه واقعیاتی در داخل روستاها و شهرها و خانهها و محلات پاریس میگذشته است.» (4/9/1371)
در شماره آینده بحث ذهنیت و زاویه دید را با تمرکز بر واقعه عاشورا پی میگیریم انشاءالله.
عزت زیاد
سردبیر