ژوستین تریه با آناتومی یک سقوط برنده نخل طلای جشنواره کن شد، اما هنوز نتوانسته این موفقیت را باور کند. همه چهار فیلم بلند این نویسنده و کارگردان فرانسوی تاکنون در جشنواره فیلم کن برای اولین بار به نمایش درآمده، اما آخرین فیلم ژوستین تریه - فیلم هیجانانگیز دادگاهی آناتومی یک سقوط - جایزه اصلی را به خود اختصاص داد. تریه درباره بردن جایزه اصلی جشنواره کن میگوید: «هنوز خیلی برایم مبهم است.»
این فیلمساز یادآور میشود: «خاطره بسیار بسیار زیبایی دارم از اینکه اصلاً متوجه نشدم چه اتفاقی برایم افتاد، ابداً شادی و هشیاری را که احتمالاً در حال تجربه کردنش بودم و احساسیترین لحظات زندگی من بود، متوجه نشدم.»
تریه سومین فیلمساز زنی است که برنده جایزه برتر جشنواره کن، نخل طلا، شد. جین کمپیون در سال 1993 برای پیانو و ژولیا دوکورنو در سال 2021 برای تیتان نخل طلا گرفتند. تریه تأکید میکند که در مجموع چیزی حدود 80 نخل طلا اهدا شده و فقط سه زن نخل طلا را گرفته. امیدوارم تشویق برای سایر فیلمسازان زن باشد. همیشه امید وجود دارد. و شاید نکته درباره اسم فیلمسازان است که با حرف J شروع میشوند. فقط زنانی که اسمشان با J شروع میشود، برنده نخل طلا شدند؛ جین و ژولیا و حالا ژوستین. و جین فوندا هم جایزه را به من داد.
آناتومی یک سقوط، که تریه با همسرش، آرتور هراری– کارگردان فیلم اونودا: دههزار شب در جنگل - نوشته است، به زوجی نویسنده به نام ساندرا و ساموئل (به ترتیب با بازی ساندرا هولر و ساموئل تیس) میپردازد. هنگامی که جسد ساموئل در اثر سقوط پیدا میشود، ، ساندرا و زندگی پرتنش این زوج مورد محاکمه قرار میگیرد. آیا فوت نابههنگام ساموئل یک حادثه بود؟ خودکشی بود؟ یا کشته شد؟
تریه توضیح میدهد: «این زوج واقعاً مبدأ آناتومی یک سقوط بودند، و ایده واقعاً این بود که وارد داستانشان شویم و تقریباً انگشت را، پایین و پایین و پایینتر ببریم، و بررسی کنیم که چقدر میتوانیم تا حد امکان به عمق یک رابطه وارد شویم. سیستم قضایی ابزاری شد برای عمیقترین شکافی که میتوانستیم در ذهن آن زن و رابطه زناشویی آنها ایجاد کنیم.» با اینکه آناتومی یک سقوط برنده نخل طلای جشنواره کن شد، اما کشور فرانسه فیلم اشتیاق دودن بوفان (نام انگلیسی: طعم چیزها) ساخته تران آن هونگ را به عنوان نماینده در اسکار انتخاب کرد. بااینحال، آناتومی یک سقوط یکی از فیلمهای مطرح سال 2023 است که در چند رشته، ازجمله بهترین بازیگر زن نقش نخست، ساندرا هولر، و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شانس نامزدی در اسکار دارد.
گفتهای آناتومی یک سقوط صمیمانهترین فیلمنامهای است که نوشتهای. چه چیزی سبب شده چنین حس شخصی به داستان پیدا کنی؟
ویژگیای که برای من بسیار صمیمی است، پویایی رابطه مادر و فرزند است- مادر بودن و فرزند بودن - و نحوه صحبت ما با بچهها، آنچه به آنها میگوییم، آنچه از فرزندان پنهان میکنیم، آنچه بههرحال آنها بهناچار حدس میزنند. و این سؤال که «مادر من کیست؟» پرسشی است که به خاطر فرزندانم بهش فکر کردم. میدانم فرزندانم همه چیز را در مورد من نمیدانند و همچنین درباره مادرم فکر کردم که برای مدت طولانی برای من معما بود. بنابراین، تلاش برای رمزگشایی از شخصیت مادری است که در هسته اصلی داستان قرار دارد.
با نوشتن این فیلم همراه با همکار فیلمنامهنویس و شریک زندگیتان (آرتور هراری)، شما در حال کالبدشکافی پیچیدگیها و زشتیهای یک زندگی مشترک هستی. تجربه نوشتن چنین داستانی را چطور توصیف میکنی؟
تجربه واقعاً فوقالعادهای بود، زیرا مسلماً، آرتور در وهله نخست کارگردان است. بنابراین، اینکه بتوانم فرایند خلاقانه نوشتن فیلمنامه را با او به اشتراک بگذارم و روی مفاهیم «با هم بودن» و تاریکترین جنبههای زندگی مشترک عمیق شویم، بسیار ویژه بود. مخصوصاً به این دلیل که بعد از جنبش میتو فیلمنامه را نوشتیم و بحثهای جامعه و عمومی مملو از سؤالاتی در مورد مردانگی و زنانگی است و اینکه چگونه زندگی مشترک را پیش میبری و احتمال چه نوع زندگی مشترکی وجود دارد. بازآفرینی آگاهانه و شفاهی از مفهوم با هم بودن داشت اتفاق میافتاد. بنابراین، آغاز گفتوگو برای من و آرتور با هم بسیار طبیعی بود. همانطور که گفته شد، فیلم، البته، بسیار از زندگی مشترک ما فاصله دارد. آرتور هنوز زنده است. (میخندد)
آناتومی یک سقوط را میتوان به روشهای مختلف توصیف کرد؛ پرتره یک زن پیچیده، یک درام خانوادگی، معمای قتل، یک درام دادگاهی. رویکرد اولیه شما هنگام نوشتن فیلمنامه چه بود؟ چگونه به تمام این جنبهها پرداختید؟
چیزی که واقعاً در قلب فیلم قرار داشت- و برای من جذابیت اصلی به شمار میرفت- صحبت درباره یک زوج بود؛ نشان دادن دو نفر که با هم زندگی میکنند و زندگی خود را با یک کودک تقسیم میکنند و ساختار اصلی خانواده است. محاکمه و روند دادرسی از شخصیت زن بهانهای برای من است تا از طریق ژانر فیلمهای دادگاهی به بررسی آنچه بین یک زوج اتفاق افتاده، بپردازم. این ایده زمانی در فیلم مطرح میشود که یک کلیپ صوتی در روند دادرسی در دادگاه پخش میشود. این تنها غافلگیری است که به خودم اجازه دادم بهره ببرم، زیرا هیچ فلشبک دیگری در فیلم نیست. اما به طور خاص میخواستم این لحظه را داشته باشم تا تماشاگر به عنوان تک تصویر موجود از زندگی این زوج استفاده کند. از آنجایی که فیلم مانند یک پازل ساخته شده است، با تعداد زیادی تکه پازلهای گمشده، از این سند میتوان برای نشان دادن تفسیر و فهم خودمان از این زوج استفاده کنیم.
شما در سال 2019 در سیبل با ساندرا کار کردید و این نقش را برای او نوشتید. در حین نوشتن این شخصیت، آیا چیزهایی وجود داشت که بخواهید از آنها استفاده کنید و بدانید که او به عنوان یک بازیگر در آن ویژگیها عالی است؟ یا برعکس، راههایی بود که میخواستید او را به چالش بکشید، یا جنبههایی از ساندرا هولر را که هنوز ندیدهاید، آشکار کند؟
میدانستم که ساندرا توانایی ایفای نقش را دارد و در نوشتن این شخصیت- که شخصیتی کاملاً سخت و سرسخت است - به دنبال اطمینان بودم که ساندرا بازیگری است که با شخصیت ارتباط برقرار میکند، زیرا عمیقاً به تأثیرپذیریای که من را به سوی ساندرا جذب کرد، باور داشتم. همچنین به دلیل طولانی بودن آناتومی یک سقوط، من ساندرا را به اندازهای جالب میبینم که بتوانم دو ساعت و نیم در مورد شخصیتی که ایفا میکند، در یک فیلم حرف بزنم. (می خندد) ما درواقع، حوصلهمان سر نمیرود. من معتقدم داستان درباره وضعیت دشواری است. من نمیدانم ساندرا کیست. حتی وقتی فیلم را میبینم، فکر میکنم، شخصیتی بسیار پیچیده است. بنابراین، اگر از یک چیز استفاده شده باشد، این ویژگی جذابی است که ساندرا هولر دارد؛ جایی که حتی بازیگران دیگری که من خیلی دوستشان دارم، بهندرت خودم را در چنین شگفتی دائمی با تماشای بازی آنها میبینم.
سخت است بگویم ساندرا قبلاً چه نقشهایی را بازی نکرده، زیرا ساندرا را روی صحنه تئاتر ندیدهام- جایی که مطمئن هستم او باورنکردنی است - و همه فیلمهایش را تماشا نکردهام، اما فکر میکنم هرگز ندیده بودم او به نقطه اوج عاطفی برسد و وقتی مورد بحث و بدرفتاری قرار میگیرد، خودش را در حالات عاطفی خاصی رها کند. توانایی ساندرا در نوسان بین آن حالت و حالتهای کنترلشدهتر، چیزی بود که من مشتاقانه منتظر کشفش در آناتومی یک سقوط بودم.
وقتی ساندرا هولر قرارداد بازی در فیلم را امضا کرد، آیا صحبتی در مورد تغییر نام شخصیت مطرح شد؟
مسئلهای نیست که من اصلاً به آن فکر کنم، اما بسیار بسیار به نام شخصیت اصلی وابسته بودم. نمیتوانستم آن را تغییر دهم. نه اینکه ساندرا هولر خود ساندرا باشد. البته این یک شخصیت است، اما چون نقش برای او نوشته شده بود، نام دیگری از جنبه خلاقیت معنا پیدا نمیکرد.
آناتومی یک سقوط از ساندرا هولر به عنوان بازیگر چیزهای زیادی میخواهد. در آن روزهای سخت، به چه چیزی از ساندرا نیاز داشتید و احساس کردید که او برای فیلمبرداری و رسیدن به نقشآفرینی مطلوب شما به چه چیزهایی نیاز داشت؟
تفکیک آنچه من از او میخواستم و آنچه ساندرا از من میخواست، دشوار است و به دلیل رابطه پویایی است که در دوران فیلمبرداری وجود دارد. قطعاً همه چیز به اعتمادی برمیگردد که به یکدیگر داشتیم. چیزی که میتوانم به آن فکر کنم، این بود که گاهی اوقات ساندرا از گریستن افراطی میترسید – اینکه مجبورش کنیم شخصیتش زیاد اشک بریزد - زیرا من آسیبپذیریهای قوی از شخصیت را میخواستم. برای میانبر زدن، ما بین طیف مختلف آن آسیبپذیری نگاه میکردیم تا به سراغ آسیبپذیریهای سبکتر و سپس قویتر برویم. در تدوین، گاهی اوقات به سراغ آسیبپذیریهای قویتر میرفتم تا احساس کنم که آن شرایط امکانپذیر بود. روش کاری معمول من این است که از آسیبپذیرترین حالت شخصیت شروع کنم و سپس از آنجا به عقب برمیگردم.
تغییری که نسبت به ساندرا احساس میکنیم، به نظرم قلب فیلم است. بهراحتی میتوان ساندرا را به عنوان یک فرد نسبتاً ناخوشایند به تصویر کشید، اما شخصیت او در اینجا پیچیده، بااستعداد و بهظاهر سازشناپذیر است.
تنها سؤالی که ساندرا در مورد فیلمنامه از من پرسید، این بود که آیا این شخصیت مجرم است یا بیگناه؟ به او گفتم که نمیدانم، اما میخواهم طوری رفتار کند که انگار بیگناه است. این اولین تبادل نظر ما درباره آناتومی یک سقوط بود و او از پاسخ من آزردهخاطر شد. یک موقعیت دشوار پیش آمد، زیرا فقط دو روز قبل از فیلمبرداری بود و ساندرا انتظار داشت چیزی در مورد شخصیتی که بازی میکرد، بداند که من خودم نمیدانستم. ساندرا این روش جذاب برای عملگرایی را دارد. احتمالاً به این دلیل که بیشتر بازیگر تئاتر است تا سینما و نگرشی را که من در بازیگران دیگر میبینم، ندارد. آنها نسبت به نورهای سرصحنه بسیار آگاه هستند و همه چیز در صورتشان آشکار میشود. ساندرا بازیگری بسیار فیزیکی است. او بدن خود را در هر موقعیتی به کار میگیرد. برای مثال، در فیلم منطقه مورد علاقه ساخته جاناتان گلیزر از بدن خود به شیوهای بسیار متفاوت استفاده میکند. در یک فیلمنامه، شما همیشه دیالوگهایی دارید که کمی ناشیانه یا ناهنجار هستند. اما ساندرا هرگز نمیتواند این دیالوگها را به روشی مصنوعی بیان کند. او چنین دیالوگهایی را رد میکند، یا به من میگوید که آن را نمیفهمد. سپس تغییرش میدهد و تفسیر میکند تا آن دیالوگها را مال خود کند. من تمایل داشتم که او را در چندین صحنه به گریه وادار کنم، که در برابر آن مقاومت کرد. ساندرا موافق نبود که شخصیتش با گریستن دیگران را بفریبد. من همچنین لحظهای تکاندهنده را به یاد دارم. به عنوان مثال، زمانی که ساندرا هولر برای اولین بار با میلو ماچادو گرانر (بازیگر نقش پسر کمبینای فیلم) ملاقات کرد، کنار هم نشستند و چیزی نگفتند، اما یک دقیقه بعد آنها مادر و فرزند بودند. این تقریباً معجزهآسا بود، زیرا ساندرا و میلو حتی به یک زبان صحبت نمیکردند. 50 درصد کاری را که برای کارگردانی بچهها انجام میشود، دیگر بازیگران فیلمها انجام میدهند.
زمانی که شما در کن بودید، منطقه مورد علاقه ساخته جاناتان گلیزر نیز برای اولین بار نمایش داده شد و ساندرا به خاطر بازی در آن فیلم مورد تشویق قرار گرفت. البته، وقتی در جشنواره فیلمی دارید، به اندازه کافی سرتان شلوغ است، اما آیا در مدتی که آنجا بودید، فرصتی برای دیدن بازی ساندرا در منطقه مورد علاقه پیدا کردید؟
بله، بله. اولین شب حضورم در جشنواره منطقه مورد علاقه را دیدم. خیلی تحت تأثیر فیلم قرار گرفتم، چون با آناتومی یک سقوط بسیار متفاوت بود و کشف آن شگفتانگیز بود.
پس از دوران جشنواره کن، شما توانستید آناتومی یک سقوط را به تعدادی از جشنوارههای بینالمللی ببرید. آیا این فیلم بر اساس اینکه در کجای دنیا زندگی میکنید، بازخورد متفاوتی دارد؟
پاسخ دادن به این پرسش سخت است. فکر نمیکنم به اندازه کافی در زمینه قومنگاری مطالعه داشته باشم تا به درک تفاوتها دست پیدا کنم، اما شباهتها آشکار است. روشی که مردم پرسشهای پیرامون این موضوع را مطرح میکنند که همه واقعاً حق خود میدانند، مسئله با هم بودن و زندگی مشترک است؛ چه در مورد روابط زناشویی، یا حتی با هم بودن به مفهوم روابط خویشاوندی. سؤال در مورد با هم بودن و روشی که به نتیجه میرسد، چیزی است که من بیشترین بازخورد را گرفتم. اطمینان دارم که دیدگاههای مختلفی از کشوری به کشور دیگر در مورد این سؤال وجود خواهد داشت، اما من هنوز دیدگاهها را ندیدهام. (میخندد) من بیشتر در کشورهای اسپانیا، آمریکا و فرانسه بودهام، و شاید این کشورها به نحوی از نظر فرهنگی به قدری شباهت دارند که متوجه تفاوتها نشدهام.
منبع: aframe ,filmcomment