A Haunting in Venice

یک جن‌زدگی در ونیز

  • نویسنده : میثا محمدی
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 217

فیلمنامه‌نویس: مایکل گرین، بر اساس کتابی از آگاتا کریستی، کارگردان: کنت برانا، تهیه‌کننده: کنت برانا، مدیر فیلم‌برداری: ‌هاریس زامبارلوکوس، تدوین: لوسی دونالدسون، موسیقی: هیلدور گودنالدوتیر، بازیگران: کایل آلن، کنت برانا، کامیل کوتین، جیمی دورنان، میشل یئو، ژانر: درام/ جنایی/ معمایی، محصول 2023 آمریکا، 103 دقیقه، بودجه: 60 میلیون دلار، درآمد فروش: 122 میلیون دلار، پخش از تونتی سنتری استودیوز

خلاصه داستان

1947، هرکول پوآرو دوران بازنشستگی خود را در ونیز می‌گذراند و ویتال پورتفیلو، افسر پلیس سابق، به عنوان محافظ برای او کار می‌کند. آریادنه الیور، نویسنده رمان‌های جنایی و معمایی، پوآرو را متقاعد می‌کند تا در جشن‌ هالوینی که در عمارت روونا، خواننده مشهور اپرا، برگزار می‌شود، شرکت کند. او می‌گوید جویس رینولدز، پرستار سابق جنگ، که حال یک مدیوم معروف است نیز آن شب دعوت است تا یک جلسه احضار ارواح برای روونا برگزار کند و آن‌ها باید دست او را رو کنند.

آلیشیا، دختر روونا، بعد از به هم خوردن نامزدی‌اش با ماکسیم جرارد، سرآشپز، دچار بیماری روحی شده و خودکشی کرده است. مهمانان جلسه احضار ارواح عبارت‌اند از ماکسیم، اولگا سیمنوف که خانم عمارت رووناست، لزلی فریر دکتر خانواده و پسرش لئوپولد و دزدمونا دستیار جویس.

در طول جلسه احضار روح پوآرو آشکار می‌کند که جویس دو دستیار دارد و نیکلاس برادر دزدمونا را که در دودکش پنهان شده است، بیرون می‌کشد. جویس ناگهان با صدای آلیشیا صحبت می‌کند و می‌گوید که کسی او را به قتل رسانده است. بعد از جلسه پوآرو با جویس صحبت می‌کند و جویس می‌گوید که او باید آرامشش را حفظ کند و سبک شود. سپس ماسکش را به صورت او می‌زند و شنل خودش را به او می‌پوشاند. پوآرو همچون کودکان سعی می‌کند تا سیبی را که درون کاسه آب است، با دندان بگیرد، اما مهاجمی به او حمله کرده و سعی می‌کند او را غرق کند. چند دقیقه بعد جسد جویس درحالی‌که از ساختمان به پایین پرت شده، پیدا می‌شود.

پوآرو شروع به بازجویی از حاضران در عمارت می‌کند. دکتر لزلی، به دلیل حضور در جنگ آسیب روحی دیده و عاشق و دل‌خسته رووناست. ماکسیم می‌گوید بعد از این‌که روونا او را تأیید نکرد، نامزدی‌اش را با آلیشیا به هم زد، چراکه او هیچ‌وقت نمی‌توانست روونا را راضی نگه دارد. نیکولاس و دزدمونا از جویس دزدی کرده بودند تا به آمریکا و میزوری بروند. لئوپولد ادعا می‌کند صدای بچه‌های یتیمی را می‌شنود که پیش‌تر در این عمارت زندگی می‌کردند.

آن‌ها در زیرزمین بقایای جسد کودکانی را پیدا می‌کنند. دکتر لزلی دچار حمله عصبی می‌شود و به ماکسیم حمله می‌کند. دکتر در اتاقی حبس می‌شود تا حالش بهتر شود. پوآرو متوجه می‌شود که جلسه احضار روح درواقع توطئه آریادنه و ویتال بوده تا با بی‌اعتبار شدن پوآرو در این داستان، آریادنه بتواند بعد از شکست در دو کتاب اخیرش، یک کتاب موفق بنویسد. ویتال اعتراف می‌کند که او پلیسی بوده که جسد آلیشیا را از آب بیرون کشیده و بعد از آن، از پلیس استعفا داده است. در این میان لزلی نیز با ضربات چاقو به قتل می‌رسد.

پوآرو همه مهمانان را جمع کرده و آشکار می‌کند که قاتل روونا است. روونا وسواس زیادی برای نگه داشتن آلیشیا پیش خودش داشته است و بعد از این‌که موفق می‌شود ارتباط ماکسیم و آلیشیا را به هم بزند و آلیشیا دچار افسردگی می‌شود، شروع به دادن دز مشخصی از عسل توهم‌زا به آلیشیا می‌کند. تا این‌که اولگا یک شب اتفاقی دز بالایی از عسل را به آلیشیا می‌دهد و او می‌میرد. روونا وقتی متوجه مرگ دخترش می‌شود، او را از پنجره به داخل کانال آب پرت می‌کند تا مرگ او خودکشی به نظر برسد. اما مدتی بعد، کسی با نامه‌های مرموز شروع به اخاذی از او می‌کند. روونا که به لزلی مشکوک شده، با تلفن داخلی با او تماس می‌گیرد و با جان پسرش او را تهدید می‌کند و لزلی با ضربات چاقو خودش را می‌کشد.

با رسیدن صبح و پایان این جریانات پوآرو خصوصی با لئوپولد صحبت می‌کند و پسرک توضیح می‌دهد که از روی دست‌نوشته‌های پدرش متوجه مسمومیت آلیشیا شده و او بوده که آن نامه‌ها را برای روونا فرستاده بود. پوآرو از لئوپولد و آریادنه می‌خواهد تا پولها را بردارند و همراه دزدمونا و برادرش به آمریکا بروند و زندگی جدیدی را شروع کنند.

پوآرو به خانه برمی‌گردد و تصمیم می‌گیرد دوباره پرونده‌های جدیدی را قبول کند.

مرجع مقاله