من کاپیتان هستم داستان دو پسر 16 ساله سنگالی است به نام سیدو و موسی که داکا را برای دستیابی به رویاهایشان ترک میکنند. آنها دور از چشم خانواده با اندوختهای که برای سفر به اروپا جمع کردهاند، پنهانی راهی سفری میشوند که پیش از این از خطرهای جانی آن آگاه بودند. گارونه اگرچه کاملاً در فیلم جدیدش، تغییر جهت داده، اما شیوه داستانگویی او همان است. روایتی خطی و داستانگویی کلاسیک در سه پرده. مثلاً با اینکه تفاوت زیاد بین من کاپیتان هستم و مرد سگی است، اما هر دو از ساختار کلاسیک روایی تبعیت میکنند. ولی این فیلم یک تفاوت دیگر با فیلمهای قبلی این کارگردان دارد و آن این است که با وجود واقعگرایی تلخ و گزنده حاکم بر آن، درنهایت به امید ختم میشود و نگاهی خوشبینانهتر را اتخاذ میکند و فاصله زیادی از نگاه بداندیشانه و عاقبت شوم مرد سگی دارد. برگردیم سر تحلیل ساختاری روایت فیلم. همانطور که اشاره شد، فیلم داستانی خطی دارد و در سه پرده روایت میشود، در کنار این فیلمنامه بر اساس کهنالگوی سفر قهرمان نگاشته شده و بر طبق ایدههای جوزف کمبل در کتاب قهرمان هزار چهره قابل بررسی است. ساختاری که کمبل طراحی میکند، در بسیاری از آثار سینمایی مثل جنگ ستارگان و ارباب حلقهها و بسیاری فیلمنامههای درخشان نیز قابل تطبیق است و ساختار فیلم تازه گارونه به خاطر روح ماجراجویانه فیلم که در آن قهرمان کوچکی سفری را برای رسیدن به رستگاری آغاز میکند و در این راه با مخاطرات سفر و جاده آزمونها مواجه میشود در دسته این نوع فیلمنامهها قرار میگیرد. جوزف کمبل در کتابش اولین مرحله سفر قهرمان را به نام «دعوت» مطرح میکند. که این دعوت میتواند با «رد دعوت» همراه باشد. سیدو توسط موسی برای زندگی بهتر و رویای مشهور شدن به عنوان یک خواننده به سفری برای رفتن از سنگال دعوت میشود. مرحلههایی که جوزف کمبل برای سفر قهرمان با ترتیب در نظر میگیرد، از این قرار است: دعوت، رد دعوت، امداد غیبی، عبور از نخستین آستان، شکم نهنگ، اشرف، ملاقات با ایزد بانو، آشتی با پدر، خدایگون شدن و برکت نهایی. موسی سیدو را دعوت به این سفر میکند و سیدو با وجود تردیدها سرانجام با او همراه میشود. در جاییکه سیدو با مادرش موضوع رفتن به ایتالیا را مطرح میکند، با واکنش شدید او مواجه میشود. او به تردید بزرگتری میرسد که میتواند به دعوت موسی پاسخ منفی بدهد و این همان رد دعوتی است که قهرمان در آغاز سفر، توسط کمبل مطرح میشود. معمولاً هم رفتن سفر قهرمان با تأیید یک پیر یا مرشد و آدمی که با جهان ماورا در ارتباط است تایید میشود. بعد از اینکه موسی و سیدو پیش دلالی که از چندوچون مهاجرت به اروپا آگاه است میروند، او به آنها گوشزد میکند که دارند با جان خود بازی میکنند و صحراهای لیبی پر از جسدهای مردمی است که مثل آنها با رویای مهاجرت از آفریقا رفتهاند. بعد آن سیدو و موسی به نزد پیرمردی رمال میروند و او سلامت آنها را در سفر تضمین میکند و به آنها پاسخ مثبت میدهد. پیرمرد آفریقایی را میتوان همان «امداد غیبی» که برای شروع سفر باید قهرمان را برای ادامه مسیرش استوار کند در نظر گرفت. بعد از آن سیدو و موسی شبانه راهی سفر میشوند و با اتوبوسی به مقصد مالی داکار را ترک میکنند. مرحله بعد «جاده آزمونها» است. سیدو و موسی باید برای رسیدن به لیبی و برای ادامه سفر از صحرای بزرگ آفریقا بگذرند، عبور از صحرا مرحله مهمی در سفر آنهاست. آن دو میدانند که آدمهای زیادی در این مرحله جان خود را از دست دادهاند. سیدو در طول مسیر به اجساد در راه ماندگان نگاه میکند و او که به اصرار موسی راهی این سفر شده بود، تردید و وحشتش بیشتر میشود.
سیدو و موسی و همراهان آنها مجبورند با پای پیاده مسافت طولانی را در صحرا طی کنند و در این بین فضای فیلم به سمت یک موقعیت جادویی میرود که خیال و وهم را نمایندگی میکند. سیدو نفسنفس زدن صدای کمک زنی را میشنود. به عقب برمیگردد و زنی را میبیند که بر زمین افتاده و ناله میکند. سیدو به کمک این زن میرود و سعی میکند به او کمک کند تا بتواند راه برود، اما به خاطر نگرانی موسی برای گم کردن راهنما و عقب ماندن از بقیه مجبور است که او را رها کند. این زن و حضور او در صحرایی که هیچ نشانی از حیات نیست و جان سالم از آن به در بردن تقریباً غیرممکن است، حکم همان «خدابانو»را دارد. خدابانو به یاری قهرمان میآید تا به او نیرو و توان مضاعفی برای عبور از جاده آزمونها یا همان شکم نهنگ بدهد، در ادامه میبینیم که در یک فضاسازی رئالیسم جادویی سیدو که دیگر توان حرکت ندارد، دوباره به سمت زن میرود و دستهایش را میگیرد. ناگهان میبینیم که زن بلند شده و سبکبال مانند یک پرنده به دنبال سیدو میرود. بعد از این لحظه جادویی و توانی که زن به سیدو برای ادامه مسیر میدهد، او به پایان راه و لیبی میرسد. در آنجا موسی به زندان میرود و سیدو به دست مافیای لیبی اسیر میشود. جوزف کمبل در کهنالگوی سفر قهرمان «آشتی با پدر» را مرحلهای میداند که قهرمان بعد از عبور از جاده آزمونها و سختیها به آن دست مییابد و موهبت برکت و رحمت است، پدر همان پدر معنوی است که راهنمای سفر قهرمان است.
بعد از اسیر شدن سیدو و شکنجه دادنش وقتی او در اثر شکنجه بیهوش شده، وقتی که نام مادرش را صدا میزند، پیرمردی که میتواند همان پدر باشد، او را صدا میکند و از او میخواهد که خواستهاش را به او بگوید، مرد سیدو را به همراه یک فرشته به دیدار مادرش میبرد، و درست وقتی که سیدو به هوش میآید، یک پدر معنوی دیگر، به امداد او میآید. او سیدو ترسیده و زخمی را در آغوش میکشد و وقتی که به عنوان یک معمار به دست سفیدپوستان خریداری میشود، سیدو را هم همراه خود میبرد. این مرد درواقع مانند خدابانو نجاتبخش سیدو از سختیهای جاده آزمونهاست.
سیدو بعد از جدا شدن از او به دنبال موسی میگردد. بعد از آنکه او موسی را پیدا میکند، حالا این موسی است که میخواهد او را از ادامه سفر منصرف کند و به زادگاهشان برگردند. سیدو اما حالا که به گفته خودش از سختترین مرحله رسیدن به رویایش یعنی صحرا به سلامت عبور کرده، نمیخواهد که دست از تلاش برای محقق شدن هدفش تا پایان سفر بردارد. سیدو سرانجام برای نجات موسی مجبور میشود که او را به ایتالیا ببرد. دلالان به او پیشنهاد میدهند حالا که پول کافی برای هر دوشان برای سفر به ایتالیا از دریای مدیترانه ندارند، او میتواند به عنوان کاپیتان کشتی کنترل آن را تا مقصد به دست بگیرد. درواقع، این هم «دعوت» دوم سیدو به سفر است، هم در ادامه سفر اصلی قهرمان مرحله «خدای گون» شدن و «برکت نهایی» است؛ جایی که قهرمان سرانجام به رستگاری میرسد. سیدو بعد از دیدن زنان و مردان و بچههای بیگناهی که او باید آنها را سالم به مقصد برساند، نظرش برمیگردد، به سراغ دلالان میرود و «رد دعوت» میکند. اما آنها میگویند که چارهای جز این ندارند. سیدو سرانجام با تمام مخاطرات از آزمون دریاهای مدیترانه سربلند بیرون میآید. او جان تمام مسافران را در شمایل خدایی که کشتی را به مقصد میرساند، نجات میدهد و این همان «برکت نهایی» است که کمبل از آن به عنوان آخرین مرحله قهرمان یاد میکند که رستگاری و برکت را برای او به همراه دارد.
سیدو روی عرشه کشتی میایستد و درحالیکه تمام مسافران کشتی او را تشویق میکنند، به ایتالیاییهایی که برای نجات جان آنها آمدهاند، میگوید که من کاپیتان هستم. فیلم تازه گارونه بر اساس الگوی سفر قهرمان پیش میرود و تمام مراحل آن نیز در سه پرده و به شکل مرحله به مرحله پیش میرود؛ مرحلههایی که قهرمان را به مقصد نهایی میرسانند.