تمساح خونی با ارجاعاتی مستقیم و کموبیش کمیک به پایان فیلم آغاز میشود. خیلی زود معلوم میشود آنچه در ادامه میآید، درواقع فلشبکهایی هستند که شخصیتهای اصلی از گذشته به یاد میآورند. فیلم از این تمهید به شکل حداقلی بهره میبرد و تلاش میکند با توجه به مخاطب هدفش، شکل خطی داستان را حفظ کند تا به وجه کمدی فیلم آسیب کمتری وارد آید.
تمساح خونی یک اکشن کمدی با ریتمی قابل قبول است که با وجود سخت بودن اجرای صحنههای اکشن در سینمای ایران تناسب مطلوبی میان اکشن و کمدی داستان برقرار کرده است. اکشن کمدی شکل خاصی از اکشن است که با وجود حفظ هیجان و ضرباهنگ بالای اتفاقات از نمایش خشونت پرهیز میکند و با در نظر گرفتن پایان خوش برای شخصیتها مانع از سرخوردگی تماشاگر میشود. به این ترتیب، در اکشن کمدی مهم نیست مشکل بهوجودآمده برای شخصیتها چقدر پیچیده است، یا گروههای درگیر تا چه حد پتانسیل بروز خشونت دارند. آنچه به تصویر کشیده میشود، سطح کنترلشدهای از خشونت است تا به پایانی با میزان مشخصی تساهل منتهی شود. نکته اصلی زمینهچینی برای شکلگیری چنین پایانی است تا هم انرژی منتشرشده در فیلم هدر نرود و هم تماشاگر احساس نکند همه چیز سرهمبندیشده است. به بیان دیگر، هر چند به نظر میرسد اکشن کمدیها فیلمهایی هستند که در مرحله اجرا سروسامان پیدا میکنند، اما بار اصلی بر دوش فیلمنامهنویس است تا نسبتی مناسب میان گسترش داستان و پایانبندی پیدا کند. چراکه در اکشن کمدیها داستان الزاماً با غلبه یک گروه (مثلاً پلیسها) بر گروه دیگر(مثلاً دزدها) به انتها نمیرسد. فیلمنامهنویس چارهای ندارد جز اینکه چیدمان وقایع را به شکلی طراحی کند که قهرمانهای اصلی داستان حتی در صورت شکست در پایان کشته نشوند، یا سرنوشتی تلخ نداشته باشند. برای مثال، در گلنگدن، قنداق و دو لوله آماده به شلیک ساخته گای ریچی (که در یکسوم ابتدایی داستانی مشابه تمساح خونی دارد) شخصیتهای اصلی با دردسری مواجه میشوند که اگر قرار بود در فیلم دیگری با آن روبهرو شوند، بدون شک به قیمت جان آنها تمام میشد. اما چون با یک اکشن کمدی طرف هستیم، شخصیتهای شرور داستان یکی پس از دیگری از سر راه کنار میروند تا هر طور شده، همه چیز ختم به خیر شود.
فیلمنامه تمساح خونی را میتوان به سه بخش تقسیم کرد. در بخش اول به شکلی گذرا و سطحی با هومن (با بازی جواد عزتی) و پیمان (با بازی عباس جمشیدیفر) آشنا میشویم که قصد دارند با پولی که به شکل اتفاقی یک شبانهروز در اختیار دارند، زندگیشان را متحول کنند. آنچه به ما ارائه میشود، تنها انگیزه شخصیتهاست و خبری از نمایش توانایی آنها نیست. فیلمنامهنویس به جای مقدمهچینی تصمیم گرفته فیلم را با نمایش بخشهایی از پایان داستان شروع کند تا با مشخص کردن لحن فیلم از شخصیتپردازی شانه خالی کند. از اینرو، دقایق زیادی از یکسوم ابتدایی فیلم با کلنجار میان هومن و پیمان سپری میشود، بدون آنکه بدانیم آنها قرار است کجا بروند و با پولی که در دست دارند، چه کار کنند. پس از آن، صحنه طولانی بازی را داریم که بهکلی خالی از اکشن است و برای خلق کمدی منطق داستانی را در پایینترین سطح خود نگه میدارد. برای مثال، به یکباره سروکله فرید (با بازی بهزاد خلج) پیدا میشود و شروع به شکنجه دادنِ هومن و پیمان میکند. اما سایر شرکتکنندگان در بازی توجهی به این موضوع ندارند و خودشان را به ندیدن و ندانستن میزنند.
یکسوم میانی از جایی آغاز میشود که هومن و پیمان تصمیم میگیرند پولهایی را که در بازی بُردهاند، بردارند و فرار کنند. این بخش شامل تعقیب و گریز میان شخصیتهای اصلی و آدمهای فرید است. به بیان دیگر، در یکسوم ابتدایی خبری از اکشن نیست و با یک کمدی با شوخیهای رایج در کمدیهای ایرانی روبهرو هستیم. اما در یکسوم میانی ورق برمیگردد و اکشن وجه قالب فیلم میشود. در این بخش دو شخصیت دیگر به داستان اضافه میشوند که قرار است در گرهگشایی پایانی تأثیرگذار باشند؛ بیوک (سعید آقاخانی) و خاطره (الناز حبیبی). باز هم خبری از معرفی یا نمایش تواناییها نیست و تماشاگر باید به اطلاعاتی که به شکل جستهوگریخته دریافت میکند، قانع باشد. بااینحال، فیلمنامهنویس حساب ویژهای روی این دو کاراکتر و تأثیر آنها بر پایانبندی باز کرده است و همین موضوع تبدیل به پاشنه آشیل فیلم میشود.
یکسوم پایانی بیشتر از آنکه به اراده هومن و پیمان به عنوان شخصیتهای اصلی متکی باشد که قرار است هر جور شده، قورباغهشان را قورت دهند، به تصمیمات بیوک و خاطره گره خورده است. حداقل میتوان پذیرفت بیوک که مدام کتک میخورد، اما بیخیال نمیشود و فرار نمیکند، به طمع پول آدمفروشی میکند. اما دلیل همراهی خاطره بههیچوجه مشخص نیست. درنهایت هم ماجرا با بستن دست فرید و شرکت در مسابقه چکزنی برای تسویه بدهی ختم به خیر میشود.
به طور کلی، شکل چیدمان صحنهها، بهخصوص در یکسوم میانی و پایانی موجب حفظ ریتم داستان و ایجاد هیجان در تماشاگر میشود. اما عدم توجه به شخصیتپردازی و پایانبندی متناسب با آنچه اتفاق افتاده است، باعث شده تمساح خونی بیشتر به خاطر اجرای قابل قبولش در یاد باقی بماند، نه تلاش فیلمنامهنویس برای خلق یک اکشن کمدی استاندارد. هر چند که به نسبت اکشن کمدیهای ایرانی نظیر قانون مورفی یا بارکد، تمساح خونی قدمی رو به جلو به حساب میآید.