آپاراتچی روایت یک جوان پرشور به نام جلیل است که زندگی خود را وقف تجربیات سینمایی و ساختن فیلم کرده و با گروهی که برای خود دستوپا کرده، به صورت مستقل و آماتور کار میکند. پدرش اکیداً با سینما مخالف است. بعد از اینکه جلیل به خاطر فعالیتهایش بازداشت میشود، پرونده او به دست یک قاضی به نام نوری میرسد. همه از زنده ماندنش ناامید میشوند، چراکه نوری معروف به صدور حکم اعدام است. اما در کمال تعجب، نوری با دیدن فیلمهای جلیل از آنها تقدیر میکند. بعد از مدتی، خبر ترور قاضی نوری به گوش همه میرسد و جلیل تصمیم میگیرد از زندگی او یک فیلم بسازد و برای پی گرفتن این تصمیم باید با یکسری موانع بیرونی که برایش وجود داشته، یا در ادامه ایجاد میشوند، مبارزه کند.
بسط دادن یک ایده در بستر فیلمنامه بیش از هر چیز نیازمند به پتانسیل بالای آن ایده برای ایجاد کشمکشها و پیچوخمهایی است که بر سر راه قهرمان به وجود میآیند تا او را از مسیر اصلی منحرف کنند و از طرف دیگر، حس همذاتپنداری و سمپاتی مخاطب را برانگیخته کنند. پیوند تماشاگر و قهرمان هرچقدر محکمتر باشد، تضمینکننده کشش دراماتیک در فیلمنامه است و یکی از مهمترین تکنیکها در فیلمنامه برای ایجاد این پیوند وجود موانع و به طور کلی کشمکشهای بیرونی برای او در طول فیلم است. اصلیترین عاملی که فیلمنامه آپاراتچی میتواند پیوند خود را با مخاطب حفظ کند، این است که این ایده در هر سه پرده از فیلمنامه مستعد ظاهر شدن موانعی بر سر راه قهرمان است. درواقع، آپاراتچی از این لحاظ چیزی کم ندارد، اما مهمترین چیزی که باعث میشود فیلمنامه آپاراتچی نتواند کیفیت واقعی و تمام پتانسل خود را نشان دهد، پرداخته نشدن این موانع و عبور ساده از آنهاست. هرچه روایت جلو میرود، کشمکش بیرونی جلیل بیشتر میشود. اما انگار قرار نیست این کشمکشها برای مخاطب نگرانی عمیقی ایجاد کنند.
در ابتدای پرده دوم بعد از اینکه جلیل و گروهش متوجه میشوند که به دلیل ترور قاضی نوری، دیگر نمیتوانند از او برای ساختن فیلم مورد نظرشان کمک بگیرند، به پیشنهاد جلیل تصمیم میگیرند زندگینامه خود نوری را جلوی دوربین ببرند. در طول این مسیر تا انتهای فیلمنامه، بر سر راه آنها سه مانع وجود دارد. اولین و مهمترین عامل بازدارنده قهرمان پدر جلیل است. او سینما را عامل فساد میداند و تمام تلاشش از ابتدای فیلمنامه این است که ذهنیت جلیل را به طور کلی تغییر دهد و او را از ادامه دادن راهش در سینما منصرف کند. اما چه به لحاظ عملها و موقعیتهای تخاصموارش و چه به لحاظ شخصیتپردازی و قوام کاراکتریاش در فیلمنامه تهدید آنچنان جدی و قدرتمندی برای جلیل محسوب نمیشود. درواقع، پردازش شخصیت پدر جلیل به عنوان مهمترین مانع برای قهرمان آنطور که باید و شاید، یک نیروی منفی علیه قهرمان را تداعی نمیکند.
دومین مانع خانواده قاضی نوری هستند که ظاهراً موافق ساخته شدن فیلم او نیستند، اما بدون هیچ آمدوشد و دردسری فقط با گذشتن چند صحنه از فیلمنامه، به طور کلی از یک مانع برای قهرمان به یک نیروی خنثی تبدیل میشوند. از اینجا به بعد است که به دلیل ساده گذشتن از این مانع، این کد به مخاطب داده میشود که قهرمان برای به سرانجام رساندن هدف خود قرار نیست زیاد از خلاقیت خود یا خردهداستانهای دیگر در فیلمنامه بهره ببرد و فقط گذشت زمانی از فیلمنامه کافی است تا او به هدف خود نزدیکتر شود.
سومین مانع وقتی آشکار میشود که جلیل بعد از جستوجوهای فراوان بازیگر مورد نظر خود برای ایفای نقش قاضی نوری را پیدا میکند. ناصر که از گردنکشان محله است، نظر جلیل را برای ایفای نقش جلب میکند، چراکه چهره بسیار مشابهی با قاضی نوری دارد. مورد اول این است که او با ادبیات کوچهبازاریاش نمیتواند مانند یک شخصیت معنوی صحبت کند و رفتار ناخودآگاهش کاملاً با چیزی که عوامل فیلم انتظار دارند، مغایرت دارد. اما ادا شدن جملاتی مانند «این توی تدوین درست میشه» یا «دوبله حلش میکنه» از سمت جلیل، از پرداختن و تلاش گروه برای حل این مانع جلوگیری میکند. همچنین، با شنیدن این خبر که ناصر قرار است نقش نوری را بازی کند، یکی از اراذل و اوباش محله که برادرش با رأی قاضی نوری به اعدام محکوم شده، به همراه نوچههایش، شخصیتهایی هستند که به عنوان یک مانع جدید به فیلمنامه اضافه میشوند. وجود آنها در فیلمنامه آنقدر کوتاه و مخدوش است که حتی برای مدتی فراموش میشوند و عملهایی که از آنها سر میزند، فقط باعث یک شوک کوچک و توقف کوتاه روند فیلم میشود، که هر اتفاق دیگری هم میتوانست این لطمه را به روند ساختن فیلم وارد کند.
به طور کلی، در مرحله طرح فیلمنامه، آپاراتچی به طرز جالبی همه پتانسیلها برای نشاندن مخاطب بر روی صندلی تا آخر فیلم را داراست. چه موقعیتها و چه کاراکترهایی که در طول فیلم به بدنه اصلی طرح اضافه میشوند، باعث پمپاژ خون در فیلمنامه میشوند. فیلمنامه به لحاظ استعدادِ ایجاد کشمکشهای درگیرکننده در سطح خوبی است، اما پروراندن این کشمکشها امری است که علاقهای برای پیگیری و اعمال آن در فیلمنامه احساس نمیشود و انگار قرار است که فیلم به طرز عامدانهای فشرده روایت شود.