فیلمنامهنویسان: حسین ترابنژاد، احسان لطفیان
کارگردان: قربانعلی طاهرفر
مدیر فیلمبرداری: حسن پویا
تدوین: ابوذر حیدری
موسیقی: مسعود سخاوتدوست
طراح لباس: زهرا صمدی
بازیگران: تورج الوند (جلیل)، هومن برقنورد (ناصر)، بهنام تشکر (بازپرس)، رضا ناجی (پدر)، امید روحانی (رضوانی)، علیرضا استادی (امامجمعه)، فاطمه مسعودیفر (ترلان)
تهیهکننده: سجاد نصرالهینسب
سال تولید: ۱۴۰۲، سال نمایش: ۱۴۰۳
خلاصه داستان
دهه 60 شمسی است. جلیل (تورج الوند) نقاش ساختمان بیسوادی است که عاشق فیلمسازی است. در فیلم بدون مجوزی که مشغول ساخت آن است، همراه تعدادی سیاهیلشکر در حال بازسازی صحنههای خیابانی انقلاب است که کمیته را دچار سوءتفاهم شورش میکند. پس از تشکیل پرونده و بازپرسی، پرونده او زیر دست قاضی سختگیری به نام حسن نوری میرود. با گزارش دروغین بیبیسی در مورد شورش خیابانی در تبریز همه منتظر حکم اعدام جلیل هستند. اما به طرز معجزهآسایی نهتنها حکم اعدام برای او بریده نمیشود، بلکه قاضی نوری با صدای ضبطشدهاش روی نوار او را ترغیب میکند فیلمسازی را ادامه دهد و فیلمهای انقلابی بسازد. او پس از آزادی همراه عواملش راه میافتد تا برای گرفتن سرمایه نزد خود نوری بروند؛ آن هم در روزی که نوری ترور شده است. جلیل علیرغم مخالفت متهجرانه پدرش (رضا ناجی) با سینما و سنگاندازیهای او، این اتفاق را بهانهای میداند که فیلمی از زندگی قاضی نوری بسازد. اما در این راه به هر دری که میزند، بسته است و تقریباً هیچکس حاضر به کمک به آنها نیست. بهناچار با قرض و قوله با همان گروه آماتورش در سودای گرفتن جایزه فیلم فجر عزمش را برای ساختن فیلمی با نام «نوری در تاریکی» جزم میکند. مشکل آخر جلیل انتخاب بازیگر است، زیرا خواهر قاضی نوری شرط ساخته شدن آن را منوط کرده به انتخاب بازیگری که بسیار شبیه برادرش باشد. تنها انتخاب جلیل، ناصر (هومن برقنورد) است؛ یک لات مردمآزار. او به هر ترتیبی، ناصر را برای ایفای نقش راضی و رام میکند و درنهایت موفق میشود فیلم را با کیفیتی بسیار نازل به اتمام برساند. اما حالا رضوانی (امید روحانی) کارمند ارشاد، به دلایل فنی و البته به خاطر انتخاب ناصر در نقش شهید به اکران فیلم مجوز نمیدهد.
جلیل و عواملش پس از این شکست مالی و روحی مأیوس و سرخورده باز هم به سر کار سابقشان بازمیگردند. در یکی از این روزها همسر جلیل خبر میدهد برادران حسن نوری از او خواستهاند فیلمش را به روستای زادگاه آنها ببرد و به نمایش بگذارد. جلیل با بیمیلی میپذیرد و پس از نمایش فیلم مورد هجوم یکی از لاتهایی قرار میگیرند که قاضی نوری در زمان حیاتش حکم اعدام برادر قاتل او را صادر کرده بود. اما با وساطت مردم غائله خاتمه مییابد. در پایان، بالاخره پدر جلیل به فیلمسازی او رضایت میدهد و از اینکه او برای شهدا فیلم بسازد، اظهار خشنودی میکند.