فیلمنامهنویسان: نوری بیلگه جیلان، ابرو جیلان، آکین آکسو، کارگردان: نوری بیلگه جیلان، تهیهکننده: نوری بیلگه جیلان، مدیر فیلمبرداری: کورشات اورسن، تدوین: نوری بیلگه جیلان، موسیقی: فیلیپ تیموفیف، بازیگران: دنیز جلیل اوقلو، مروه دیزدار، مصعب اکیچی، اژه بائچی، ژانر: درام، محصول 2023 ترکیه/ فرانسه، آلمان، 197 دقیقه، درآمد فروش: 2.3 میلیون دلار، پخش از ممنتو دستریبیوشن، و بیر فیلم
خلاصه داستان
صامت، معلم هنر جوانی اهل استانبول، مدت چهار سال است که در روستای دورافتادهای در آناتولی شرقی به تدریس مشغول و با کنان، معلم مطالعات اجتماعی، همخانه است. بعد از بازگشت صامت از تعطیلات زمستانی، رئیس پلیس منطقه که رابطه خوبی با صامت دارد، او را به صرف چای به دفترش دعوت میکند و میگوید دختری را میشناسد که مناسب صامت است و میخواهد قرار ملاقاتی برای آنها ترتیب دهد. با شروع کلاسها صامت آینهای را که به عنوان سوغاتی برای سویم، دانشآموز 14 سالهای که با او صمیمی است، آورده، پنهانی به او میدهد. همان روز دو تن از مسئولان مدرسه سرزده به کلاسها میآیند و کیف بچهها را میگردند تا اشیای ممنوعه را پیدا کنند. در کیف سویم آینه و نامهای عاشقانه پیدا میشود. آنها وسایل ممنوعه بچهها را به دفتر میبرند. صامت ارتباط نزدیکی با همکارانش ندارد و اوقات فراغتش را در اتاق لوازم ورزشی و بهتنهایی سپری میکند. او سراغ همکارانش میرود و وسایل بچههای کلاسش را میگیرد و به اتاق لوازم ورزشی میبرد. او در حال خواندن نامه سویم و خندیدن است که سویم گریان وارد اتاق میشود و از او میخواهد نامه را به او پس بدهد. صامت در برابر اصرارهای سویم چندین بار قسم میخورد که نامه را پاره و دور انداخته است، اما سویم باور نمیکند و از اتاق بیرون میرود.
صامت طبق قرار به دیدن نورای که معلم مدرسه دیگری است و در یک بمبگذاری یک پایش را از دست داده است، میرود. نورای دختر زیبا و باهوشی است، اما صامت به کنان میگوید که او قرار نیست در این منطقه ساکن شود و نورای گزینه مناسبی برای اوست و در ملاقات بعدی کنان را نیز با خود میبرد. به کنان و صامت خبر میدهند که دو تن از دانشآموزان دختر به آنها اتهام آزار اذیت زدهاند و آنها برای ارائه توضیحات به دفتر مدیرکل و سپس دفتر مدیر مدرسه میروند. هر دو آنها آیندهشان را تباهشده میبینند و تلاش میکنند بفهمند چه کسانی این تهمت را به آنها زدهاند. مدتی بعد، صامت احساس میکند رابطه میان نورا و کنان بیشتر شده و زمانی که نورا آن دو را برای شام به خانهاش دعوت میکند، موضوع را به کنان نمیگوید و بهتنهایی به خانه نورا میرود. صبح روز بعد، علیرغم درخواست نورای از صامت که جریان را به کنان نگوید، او همه چیز را برای کنان تعریف میکند و او به هم میریزد و جواب تماسهای نورا را نمیدهد. در یک شب برفی نورای به خانه آنها میآید و از کنان توضیح میخواهد و میپرسد چه حقی از او ضایع کرده که کنان چنین با او رفتار میکند. سپس هر سه آنها سوار بر ماشین نورا را به خانهاش میرسانند.
صامت متوجه میشود این سویم و دوستش بودهاند که آن اتهامات را به آنها زده بودند. در آخرین روز سال تحصیلی و جشن مدرسه صمد به سویم میگوید که با انتقالی او موافقت شده و این آخرین باری است که سویم او را میبیند. میخواهد چیزی به او بگوید، چراکه دیگر هیچوقت او را نخواهد دید و ممکن است یک عمر حسرت بخورد که چرا حرفی نزده است. اما سویم حرفی نمیزند و چندین بار تکرار میکند که حرفی ندارد و متوجه منظور صامت نمیشود.