فیلمنامهنویس و کارگردان: کورد جفرسون، تهیهکننده: بن لکر، مدیر فیلمبرداری: کریستینا دانلپ، تدوین: هیلدا رسولا، موسیقی: لورا کارپمن، بازیگران: جفری رایت، تریسی آلیس راس، ایسا رای، استرلینگ کی براون، ژانر: درام، محصول 2023 آمریکا، 117 دقیقه، بودجه: 10 میلیون دلار، درآمد فروش: 20.1 میلیون دلار، پخش از آمازون استودیوز
خلاصه داستان
تلونیوس الیسون (مانک)، استاد ادبیات آمریکایی-آفریقاییتبار و نویسندهای با آثار تحسینشدهای است که فروش ضعیفی دارند. ناشران آثار او را با این دلیل که به اندازه کافی «سیاه نیست»، رد میکنند. مانک به دلیل بدرفتاری با یکی از دانشجوهایش به مرخصی اجباری فرستاده میشود تا در یک سمینار ادبی شرکت کند و با خانوادهاش در بوستون وقت بگذراند. در سمینار او متوجه میشود که کتاب سینتارا گلدن که به کلیشههای سیاهپوستان پرداخته، بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
مانک که در جریان مسائل خانوادگی نیست، خبردار میشود که لیزا، خواهر پزشکش، یک سال است که طلاق گرفته و مادرش نشانههای آلزایمر دارد و برادرش کلیف که جراح پلاستیک است، به دلیل جدایی از همسرش دچار بحران مالی و دردسرهای دیدن فرزندانش است. لیزا بر اثر سکته قلبی فوت میکند و وظیفه رسیدگی به مادر بر دوش مانک میافتد.
مانک بعد از دیدن موفقیت سینتارا و هزینههای درمان مادرش تصمیم میگیرد رمانی بر پایه کلیشههای ادبی سیاهپوستان بنویسد؛ توطئههای ملودراماتیک، پدر مرده، خشونت گروهی و مواد مخدر. مانک کتاب را با اسم مستعار استاگ برای ناشرش میفرستد و او نیز کتاب را بیارزش ارزیابی میکند. بااینحال، آن را برای ناشری میفرستد. برای کتاب 750هزار دلار پیشنهاد میشود و همه گمان میکنند نویسنده این کتاب یک مجرم سابق است. از طرف دیگر، بعد از انتشار کتاب ویلی، تهیهکننده و کارگردان پیشنهاد ساخت فیلم بر اساس این کتاب را میدهد و مانک در قالب استاگ با او دیدار میکند.
مانک مادرش را در یک آسایشگاه گرانقیمت مستقر میکند. کتاب مانک پرفروش و مورد توجه بسیار قرار میگیرد. افبیآی ورود میکند و معتقد است استگ یک مجرم فراری است. به مانک پیشنهاد میشود به عنوان یکی از پنج داور جشنواره ادبی، کتابهای پذیرفتهشده را بخواند و قضاوت کند. کتاب مانک نیز در لحظه آخر به مسابقه اضافه میشود و مانک به دیگر داوران میگوید که این کتاب هیچ ارزش ادبی ندارد و بسیار بیارزش است. سینتارا آن کتاب را هیجانانگیز میخواند، اما وقتی با مانک صحبت میکند، میگوید که این کتاب سخیف و در عین حال بسیار کلیشهای است. مانک میپرسد که این کتاب چه تفاوتی با کتاب تو دارد؟ تو هم به کلیشههای سیاهپوستان پرداختهای. و سینتارا میگوید که او زمان زیادی را صرف تحقیق درباره کتابش کرده و با جامعه سیاهپوستان در تعامل بوده و همه چیز مستند است و اینکه خوانندگان سفیدپوست از کتاب او کلیشههایی ایجاد کنند، تقصیر او نیست.
در یک جشن عروسی فرصتی میشود تا مانک و کلیف با هم صادقانه درددل کرده و درباره تأثیر خودکشی پدرشان بر زندگی خانواده صحبت میکنند و کلیف برادرش را تشویق میکند به مردم اجازه دهد او را دوست داشته باشند.
در مراسم اهدای جوایز، کتاب مانک به عنوان برنده انتخاب میشود. کمپانی تولید ویلی که میخواهد این فیلم را بر اساس تجربه شخصی مانک از نگارش این کتاب بسازد، از او میخواهد تا چندین پایان به آنها پیشنهاد دهد.