خاطرات دوران مدرسه کمابیش تا آخر عمر در ذهن و روان هر کسی باقی میماند. اگرچه عوامل گوناگون و بیشماری در شکلگیری شخصیت و رفتار آدمی نقش ایفا میکنند، اما نهاد مدرسه و سیستم آموزشی به مثابه اولین مواجهه کودک با محیط بیرون از خانواده در مقایسه با سایر عوامل اهمیت چشمگیر و غیرقابل انکاری دارد. جان و جهان کودکی که برای اولین بار از محیط گرم خانواده جدا میشود و پا به عرصهای وسیع و ناشناخته میگذارد، همچون برگ سفید کاغذی است که هر چیز کوچکی روی آن ثبت میشود و اثری عمیق بر جای میگذارد. «علم در کودکی مانند نقش بر سنگ است.» به همین علت است که صاحبنظران و فیلسوفان علوم تربیتی، جامعهشناسی و روانشناسی اهمیت ویژهای برای این دوران از زندگی قائل هستند. تأکید بر جنبه تربیتی دانشآموزان دغدغه اصلی اندیشمندان این حوزه است که لااقل از سه قرن پیش به این سو و با مطرح شدن نظریات نوین آموزشی/پرورشی ذهن آنها را به خود مشغول کرده است. مسائل مهمی مثل آزادیهای فردی، فقدان اندیشه انتقادی و پرسشگری، اصول محدودکننده و اجبارهای متعدد و رابطه عموماً غیردموکراتیک و آمرانه معلمان با دانشآموزان همواره محل بحث و مجادله بوده و متخصصان تلاش کردهاند تا حد ممکن آزادیهای معقولی را در هر دو زمینه اصول تربیتی و متون آموزشی فراهم کرده و بین آنها تعادلی منطقی برقرار کنند. تجربیات دوران معاصر نشانگر این حقیقت است که هیچ نظام آموزشی در هیچ جای دنیا به طور کامل نتوانسته به تمام ایدهآلهای دانشمندان علوم تربیتی دست پیدا کند، ولی انسانیتر شدن مدارس مدرن امروزی نتیجه تلاشهای سه قرن اخیر بوده است. اما با وجود این موضوع، سیستم آموزشی هنوز هم آماج حملات و انتقادهای گزنده گروه وسیعی از متفکرانی قرار دارد که آزادی فکر و اندیشه را مقدم بر هر چیز و عنصر اساسی بالندگی در زیست نوع بشر میدانند. در نظر آنها مدرسه یک «زندان» است که در آن به بچهها تعلیم داده میشود خود را با یک سیستم انضباطی تطبیق دهند که در آینده و در محیط کار، در سیستم قضایی و در فضای عمومی جامعه، بر کل زندگیشان حکمروایی خواهد کرد. فیلم درخشان انجمن شاعران مرده (پیتر ویر) و آلبوم موسیقی/فیلم دیوار (پینک فلوید/آلن پارکر) دو نمونه بهیادماندنی از شورش علیه نظام آموزشی که هدفش یکسانسازی و سلب آزاداندیشی و قدرت انتقادی از دانشآموزان است، به شمار میروند که هنوز هم پس از گذر سالها به آنها ارجاع داده میشود. اتاق معلمان (ایلکر جاتاک/ ۲۰۲۳) با دیدگاهی مشابه درامی خلق میکند که اگرچه ممکن است در آغاز ساده و معمولی به نظر برسد، اما گستره داستانی آن چنان وسعتی پیدا میکند که فیلم در برخی صحنهها و سکانسها به یک تریلر دلهرهآور بدل میشود. مدرسه فیلم شباهت زیادی با همان «زندان» تمثیلی دارد که مخالفان سیستم آموزشی تحمیلگر و آمرانه از آن یاد میکنند. سکانس افتتاحیه که مستقیم و بدون حاشیه ما را وارد دنیای داستان میکند، کاملاً شبیه یک جلسه بازجویی است. مسئولان مدرسه بهخصوص آقای لیبنوردا با آن هیبت عظیم و ترسناکش با اصرار زیاد نمایندههای کلاس را مجبور میکنند صرفاً با تکیه بر حدس و گمان خود به هر طریقی مظنونان سرقت را معرفی کنند تا ماجرا فیصله پیدا کند و آنها بتوانند به وظایف خود عمل کنند؛ تمثیل هوشمندانهای از موقعیت برتر بازجو و تنگنای زندانی. هجوم خانم مدیر و سایر مسئولان مدرسه به کلاس درس برای بازرسی کیف پول دانشآموزان که ابتدا با صحبتهای دموکراتیک آنها را مخیر و بعداً با تحکم آنان را مجبور به این کار میکنند، یادآور صحنههای مشابه در فیلمهای جنایی است که پلیس با یورش به محل تجمع تبهکاران برای یافتن سرنخهای جنایت همه جا را جستوجو و زیرورو میکند. طراحی فیلمنامه و شیوه روایت که به طور مشخص بر اساس یک لوکیشن واحد انجام گرفته و دوربین بیقرار و همواره در حال حرکت و درواقع سرگردان فیلم هماهنگی و یکدستی بین فرم و محتوا را فراهم میکند و فضای ملتهب داستان از همین طریق به مخاطب منتقل میشود. داستان با یک اتفاق ظاهراً کوچک شکل میگیرد که امکان وقوع آن در هر جمع کوچک و بزرگی وجود دارد؛ بهویژه در مدرسهای وسیع با تنوع سنی دانشآموزان و ملیتهای مختلف در کشوری مهاجرپذیر مثل آلمان. این داستان بهظاهر ساده بهتدریج رشد میکند، بزرگ میشود و با اضافه شدن عناصر روایی متعددی که در طول فیلم ارتباطشان را با رویداد اصلی حفظ میکنند، یا آن را بسط میدهند، به مدلی کوچک و تمثیلی از جهان بزرگتر و معاصر که در آن زندگی میکنیم، بدل میشود. نژادپرستی، زنوفوبیا (مهاجر/ بیگانههراسی)، برداشتها و قضاوتهای نادرست در کنار قصه اصلی ازجمله مضامین بغرنج و پیچیدهای هستند که در تاروپود داستان فیلم تنیده شدهاند. اگرچه مسائل و مشکلاتی از این دست همواره در جوامع مختلف سابقه داشته و موضوع جدیدی محسوب نمیشوند، ولی با تحولاتی که طی دو دهه اخیر در جهان رخ داده است، شکل تازهای به خود گرفته و به معضلی جدی تبدیل شدهاند. التهاب حاکم بر فضای داستان و فیلم از یک سو، حاصل جمع همه این عوامل و از سوی دیگر، لوکیشن بسته و محدود مدرسه است. در مرکز همه این ماجراها کارلا قرار دارد؛ خانم معلم جوان و آرمانگرایی که در سرتاسر فیلم مضطرب و نگران است و در حمایت از دانشآموزان خود در مقابل سیستم مستبد حاکم بر مدرسه لحظهای کوتاه نمیآید و تردید به خود راه نمیدهد. کارلا از اولین پلان فیلم که در حال مکالمه تلفنی شمارهای را روی دستش مینویسد، برآشفته و نگران است. او همیشه و همه جا در کنار دانشآموزانش حضور دارد و خود را مقید به حفاظت از آنان میداند. تشویش او بعد از مشاهده دزدی چند سکه از سوی یکی از معلمها از قلکی که برای پرداخت اختیاری بهای نوشیدنی معلمان در نظر گرفته شده است، تشدید میشود. این واقعه شک و تردید او را نسبت به کل ماجرای سرقت ابتدای داستان و موضعگیری نادرست مسئولان مدرسه افزایش میدهد و زمینهساز اقدامی از طرف کارلا میشود که از آنجا به بعد اتفاقات پیشبینینشدهای را رقم میزند. فیلمبرداری پنهانی او و دامی که برای سارق احتمالی پهن میکند، نقطه چرخش بسیار مؤثر و قابل تأملی در فیلمنامه است که خود او را نیز به دام میاندازد و پریشانحالیاش را بهشدت افزایش میدهد. او که در ابتدای فیلم و در کلاس درس ریاضی به دانشآموزان گفته بود اثبات هر چیزی نیاز به بررسی دقیق و قدمبهقدم دارد، با نتیجهگیری عجولانهاش- با وجود شواهد ظاهراً قابل اثبات- صحبتهای قبلیاش را عملاً نقض میکند و بیش از پیش دچار آشفتگی و استیصال میشود. توهمات کارلا در صحنهای که تمام کارکنان مدرسه با همان بلوز خانم کوهن در رفتوآمد هستند، نشانه آشکاری از سرگشتگی و عدم قطعیتی است که او را آزار میدهد. روایت فیلم نیز عمداً و بهدرستی به این موضوع دامن میزند تا ماجرا را پیچیدهتر کند. مسئله فیلم اساساً اثبات یا عدم اثبات سرقت پول از سوی خانم کوهن نیست، خصوصاً که با از بین رفتن مدرک جرم- لپتاپ کارلا که اسکار، پسر خانم کوهن، به داخل رودخانه پرتاب میکند- این موضوع عملاً منتفی یا تأییدش بسیار دشوار میشود. بلکه برعکس، دغدغه اصلی داستان فیلم آسیبهای جبرانناپذیری است که در دنیای پیچیده امروز روح و روان کودکانی مثل اسکار را تحت تأثیر قرار میدهد؛ دنیای اخبار جعلی (فیک نیوز)، تصمیمات نسنجیده بزرگسالان و تسلط نهادها و مؤسسات ظاهرالصلاح بر تمام ارکان زندگی انسان مدرن؛ مسائل مهمی که اتاق معلمان به شکلی بسیار سنجیده و حرفهای در به چالش کشیدنشان موفق عمل کرده است.