این جهان نفرین شده است

بازآفرینی الگوهای روایت و موتیف‌های میازاکی در «پسر و مرغ ماهی‌خوار»

  • نویسنده : تکتم نوبخت
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 164

هایائو میازاکی در طول سال‌ها به نظام فکری مشخصی رسیده که در آن مفاهیم و مضامین اسطوره‌ای و بن‌مایه‌های ادبی از دل داستان‌های عامیانه را به نظام تصویری متعلق به خود تبدیل می‌کند و با حفظ تمام آن نشانه‌ها با تخیل و نبوغ خود در قالبی مصور تمام آن داستان‌ها و باورها را بازآفرینی می‌کند. او با بهره‌گیری از ظرفیت غنی نمایشی این داستان‌ها و اسطوره‌ها روایت‌های مصوری را خلق می‌کند که هم خیالی است و هم برآمده از واقعیت‌های قومی. و حالا میازاکی جهان مصور جادویی‌اش را که برگرفته از نمادها، آیین‌ها و داستان‌های عامیانه ژاپن است، بعد از 10 سال و پس از ساخت آخرین انیمه‌اش، باد برمی‌خیزد، با پسر و مرغ ماهی‌خوار کامل می‌کند. تمام عناصر پسر و مرغ ماهی‌خوار در مضمون با الهام از قصه‌های پریان و عامیانه ژاپنی است و تمام عناصر و تم‌های مورد علاقه میازاکی را که در آثار قبلی او بود، با نگاه جدی‌تری در یک جا گرد هم می‌آورد.

لاپوتا قلعه‌ای در آسمان اولین فیلم میازاکی در استودیو جیبلی بود که هم به لحاظ مضمونی و هم تصویرسازی موتیف‌های نائوشیکا از دره باد را در چهارچوب انیمیشنی تازه بازآفرینی می‌کرد؛ مسئله انسان با طبیعت در عصر ماشین و صنعت. اما در اواخر دهه 90 بود که میازاکی با شاهزاده مونونوکه مسیر تازه‌ای را در پیش گرفت. می‌توان این انیمه را به مثابه نقطه عطف در کارنامه میازاکی در نظر گرفت که بعد از آن، با قدم گذاشتن در جهان تازه‌ای انیمه‌های خارق‌العاده‌تر با دغدغه‌ها و مضامین جدی‌تر چون شهر اشباح و قلعه محرک‌ هاول و همین‌طور انیمه تازه‌اش پسر و مرغ ماهیخوار خلق کرد. حالا بعد از 10 سال و درست زمانی که از خداحافظی میازاکی از استودیو جیبلی و دنیای جادویی‌اش اطمینان پیدا کرده‌ایم، پسر و مرغ ماهیخوار را می‌سازد و دوست‌دارانش را بار دیگر با نبوغش در روایت‌گری و تصویرسازی شگفت‌زده می‌کند. میازاکی پیش از شاهزاده مونونوکه با لاپوتا، توتورو و خدمات کیکی که همگی در دهه 90 ساخته شدند، فضایی شاد و نسبتاً کودکانه را ترسیم کرد که قهرمانان اصلی آن کودکان بودند. او شاهزاده مونونوکه را در گستره‌ای از دیدگاه‌های سیاسی‌اش ساخت که معتقد بود: «این جهان نفرین شده است.» پسر و مرغ ماهی‌خوار ایده‌آلی از همین نگاه میازاکی به جهان است.

میازاکی با الهام از داستان‌های مربوط به طبیعت که نسل به نسل در میان مردم بومی ژاپن نقل شده، داستانی ساده و تک‌خطی را بر اساس ظرفیت‌های نمایشی داستان‌های عامیانه، با مهارت تمام مصور می‌کند. اهمیت جزئیات در داستان‌گویی و ساختار روایتی ملهم از همان فرهنگ و تمدن ژاپنی است که طبیعت را لاینفک حضور انسان در عالم هستی می‌داند. در فرهنگ ژاپن برای کوچک‌ترین عناصر طبیعت بی‌شمار داستان و افسانه وجود دارد و میازاکی با آمیختن داستان‌های محلی و باورهای قومی برگرفته از آیین‌های ژاپن، روایت‌هایی را خلق می‌کند که در ناخودآگاه جمعی مردم سرزمینش ثبت شده‌اند. داستان شهر اشباح بر اساس یک مفهوم و باور ژاپنی به نام «کامیکاکوشی» است. کامیاکوشی در باور عامیانه فرهنگ ژاپنی به معنای ناپدید شدن ناگهانی، یا ناپدید شدن مرموز به واسطه موجودات فراطبیعی و خدایان خشمگین است که در مکان‌های اسرارآمیزی از طبیعت مثل جنگل‌ها، رودخانه و کوهستان‌ها اتفاق می‌افتد. همین ایده در آثار بعدی میازاکی بعد از شهر اشباح در قلعه متحرک ‌هاول و به‌خصوص فیلم آخرش پسر و مرغ ماهی‌خوار مبنای روایت است که بعداً به آن پرداخته می‌شود.

مفهوم «خانواده» در باور فرهنگ ژاپنی به مثابه یک نهاد مقدس اهمیت زیادی دارد. میازاکی تا پیش از این، با کنار هم قرار دادن آدم‌هایی که هدف مشترکی داشتند، یک خانواده غیربیولوژیکی را بنا نهاده بود. در این‌جا چیهرو خانواده واقعی را دارد و آن‌ها را با دگردیسی و تبدیل شدن به خوک از دست می‌دهد. این موتیف در پسر و مرغ ماهی‌خوار با بازآفرینی مفهوم «خانواده» و «مادر» باز آفرینی می‌شود.

داستان پسر و مرغ ماهی‌خوار در 1941 رخ می‌دهد؛ جایی که در شروع داستان صدای آژیر ممتد و آتش‌سوزی مشخصاً بمباران هسته‌ای هیروشیما و ناکازاکی و وحشت ناشی از آن را به خاطر می‌آورد. خود میازاکی نیز اشاره می‌کند که این فیلم درباره بعضی از خاطرات او درباره شهرهای بمباران‌شده ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم است؛ زمانی که میازاکی پسربچه‌ای بود که پدرش مانند پدر ماهیتو در صنعت هوایی ژاپن مشغول به کار بود. به همین علت پسر و مرغ ماهی‌خوار را می‌توان شخصی‌ترین اثر میازاکی نامید. او که همیشه از مضامین شخصی در داستان‌گویی‌اش اجتناب می‌کرد، حالا با انیمه‌ای بعد از سال‌ها غیبت بازگشته که مشخصاً یادآور خاطرات شخصی خودش از کودکی و هم‌چنین بزرگ‌داشتی برای استودیو جیبلی و تاکاهاتاست. عموبزرگ در پسر و مرغ ماهی‌خوار نمادی از تاکاهاتاست که سال‌ها پیش و در میانه راه فیلم‌سازی‌شان فوت کرد و به گفته میازاکی او کسی است که استعدادش را در انیمه‌سازی شکوفا کرد.

پیچش‌های داستانی در پسر و مرغ ماهی‌خوار ادامه همان مسیری است که میازاکی با شهر اشباح و قلعه متحرک ‌هاول در پیش گرفته بود. با این تفاوت که برخلاف قلعه متحرک ‌هاول- که همان‌طور که اشاره شد، به لحاظ داستان‌پردازی و مضامین می‌توان آن را در کنار شهر اشباح، با فیلم جدید میازاکی یک سه‌گانه در نظر گرفت- پسر و مرغ ماهی‌خوار تماماً ژاپنی است. حتی در پوشش لباس‌ها و معماری همه چیز برگرفته از هنر و فرهنگ ژاپن است. پیرزن‌های خدمت‌کار در عمارت که جایگزینی از پیرزن‌های جادوگر و ساحره میازاکی در آثار قبلی هستند، در این‌جا دوست‌داشتنی و منجی قهرمان‌اند. تعدد شخصیت‌ها، روایت پر از جزئیات و خرده‌پیرنگ‌ها اگرچه این‌جا در اندازه شهر اشباح و قلعه متحرک ‌هاول نیست، اما در ادامه همان نمادسازی‌هاست. میازاکی در همه این‌ها یک خط داستانی سرراست را انتخاب می‌کند که ظاهراً داستان ساده‌ای دارد و اهمیت روایی آن بر مبنای بازی با همین روایت ساده بر محور نمادسازی‌هاست. به نماد‌های پسر و مرغ ماهی‌خوار اشاره می‌کنیم.

ماهیتو مادرش را در آتش‌سوزی و در زمانی که سه سال از جنگ می‌گذرد، از دست می‌دهد و بعد به همراه پدرش راهی روستایی در توکیو می‌شود. مادر در این‌جا نمادی از سرزمین و وطن است و یکی از پرتکرارترین موتیف‌هاست. ماهیتو به وسوسه یک مرغ ماهی‌خوار وارد قلعه‌ای ممنوعه می‌شود و در آن‌جا با جهان زیرین که جهان مرگ است و موجودات ماورای طبیعی‌اش ملاقات می‌کند. «وارواراها»، ارواح کوچکی که با وارد شدن به جهان بالایی در بدن انسان‌ها دمیده و متولد می‌شوند، نمادی از همان کودک توی شکم خاله ماهیتو هستند. این فیلم یک کارخانه بزرگ برای نمادشناسی آثار میازاکی است. مهم‌ترین این نماد‌ها مرغ ماهی‌خوار است. مرغ ماهی‌خوار در فرهنگ ژاپنی ریشه عمیقی دارد و در نقاشی‌های کهن ژاپنی می‌توان آن‌ها را ردیابی کرد. وقتی که ماهیتو به همراه پیرزن خدمت‌کار به قلعه وارد می‌شود، مرغ ماهی‌خوار نقشی روی دیوار قلعه است و ناگهان جان می‌گیرد و بعد راهنمای ماهیتو در جهان زیرین می‌شود. با ورود به این جهان که در آن رودخانه‌های با عظمت و ماهی‌های عظیم‌الجثه و طوطیان غول‌پیکر دارد، ماهیتو با مقبره‌ای مواجه می‌شود که منطقه ممنوعه است و شبیه به مقبره‌های باستانی است به نام «مگالیث»؛ مقبره‌های سنگی‌ای که در تمدن باستانی شرق دور و شرق برای بزرگداشت اشخاص مهم احداث می‌شدند. در جلوی مقبره دری طلایی است که روی آن این جمله نقش بسته: «کسانی که در جست‌وجوی دانش هستند، نابود خواهند شد.» که اشاره به عموبزرگ ماهیتو دارد که خاله‌اش می‌گوید: «آن‌قدر کتاب خواند تا دیوانه شد.» مضمون «کامیکاکوشی» که در شهر اشباح اشاره شد، در این‌جا نیز بازنمود پیدا می‌کند. مادر ماهیتو وقتی که یک دختربچه بود، با ورود به قلعه ناگهان ناپدید می‌شود و بعد از یک سال بدون آن‌که چیزی به خاطر بیاورد، بازمی‌گردد. همین‌طور عموبزرگ که دستور می‌دهد دور تکه‌سنگ درخشانی که از آسمان فرود آمده، یک قلعه بسازند، بعد از مدتی ناپدید می‌شود. یکی از مفهوم‌های نمادین دیگر در پسر و مرغ ماهی‌خوار که مجال بررسی همه آن‌ها در این مطلب نیست، «کمان جادویی» است که صدای سوت می‌دهد و ناتسوکو وقتی که قورباغه‌ها از بدن‌ ماهیتو بالا رفته‌اند و او را در بر گرفته‌اند، با پرتاب آن جان او را نجات می‌دهد. این کمان نوعی کمان مقدس منصوب به آیین شینتو است که در فرهنگ ژاپنی «کابورایا» نامیده می‌شود و صدای سوت آن برای دفع ارواح و شیاطین شرور است. هم‌چنین در این فیلم میازاکی با ارجاع دادن‌ها به فیلم‌های قبلی‌اش، به‌خصوص قلعه متحرک ‌هاول مسیر تازه‌ای از بینامتنیت را بنیان می‌گذارد. ماهیتو در مقابل آتش یادآور سوفی است و کالسیفر در قلعه متحرک‌ هاول. مرغ ماهی‌خوار خون‌آلود خشونت و خون‌ریزی‌های انیمه شاهزاده مونونوکه را یادآوری می‌کند. درهای خروجی قلعه که رو به آسمان و جهان‌های متمایزی باز می‌شوند نیز مشخصاً اشاره به درهای قلعه متحرک ‌هاول است که هر کدام به نقطه‌ای متفاوت از هم باز می‌شدند و یکی از آن‌ها متعلق به جهان ناخودآگاه ‌هاول بود که سوفی موفق می‌شود به آن وارد شود. و اما مهم‌ترین این نماد‌ها «مادر» است که در قالب سه شخصیت، مادر ماهیتو، ناتسوکو (خاله ماهیتو) و هیمن (دختری که در جهان دریاها به کمک ماهیتو می‌آید و درواقع همان کودکی مادر ماهیتو است) نمود پیدا می‌کند.

یکی از موتیف‌های تکرارشونده میازاکی، مضمون «باد» است، و جالب این‌جاست که در همه‌ی آثارش به نوعی به آن اشاره می‌شود که در یک هم‌پوشانی با ایده‌ی «پرواز» که از مهم‌ترین موتیف‌های میازاکی است، قرار می‌گیرد. در پسر و مرغ ماهی‌خوار در صحنه رویارویی او با ناتسوکو، بادها کاغذها را به حرکت درمی‌آورند و مانع دیدار او با مادر می‌شوند، تا آن‌جایی که برای نام انیمه‌ای که به عنوان آخرین اثرش در نظر می‌گیرد، از نام باد (باد برمی‌خیزد) استفاده می‌کند. موتیف دیگر میازاکی در کنار «دریا» و «رودخانه»، تمام عناصر طبیعت برگرفته از آیین شینتو است، که در آن «سرزمین» قداست ویژه‌ای دارد و پسر و مرغ ماهی‌خوار در نمایشی نمادین به معنای مادر مشخصاً اشاره به آن دارد.

مرجع مقاله