شور عاشقی

  • نویسنده : فیلم نگار
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 91

فیلمنامه‌نویسان: داریوش یاری، حسین مهکام

کارگردان: داریوش یاری

مدیر فیلم‌برداری: فریدون شیردل

تدوین: امیر ادیب‌پرور

صداگذار: محمود موسوی‌نژاد

موسیقی: مسعود سخاوت‌دوست

چهره‌پردازی: شهرام خلج

طراح صحنه: پیام سوری

بازیگران: مهدی زمین‌پرداز، شهره موسوی (سلما)، پیام احمدی‌نیا (شمر)، سیامک صفری (قمارباز)، بهزاد دورانی (کشیش)، نادر فلاح (آهنگر)

تهیه‌کننده: داریوش یاری

سال ساخت: ۱۴۰۲، سال پخش: ۱۴۰۳

 

فردای واقعه عاشوراست. کاروان بازماندگان خانواده امام حسین(ع) با اسکورت شمر، با مشقت فراوان از کوفه به سمت شام روانه‌اند. در میان آن‌ها زنی جوان به نام سلما حضور دارد که خود را به کاروان رسانده و با آن همراه شده است. به دنبال سلما، مردی نیز به نام عبدالرحمن- که در طلب زن است و در عین حال مورد غضب او- دورادور مراقب سلما است. عبدالرحمن به‌ رغم قولی که به سلما داده مبنی بر این‌که امام را تنها نگذارد، ترسیده و از مهلکه گریخته و به همین دلیل سلما با دلخوری شدید مرتباً این موضوع را بر سر او می‌زند و وی را از خود می‌راند.

حال این‌که قصد سلما از مشایعت کاروان چیست، باید گفت در ابتدا او به نیت انتقام خون پدرش از یزید مبادرت به این همراهی کرده، اما هرچه پیش می‌روند، سلما متوجه می‌شود مأموریت مهم‌تری دارد و آن هم پاسداری از حرمت خانواده امام و حرمت حضرت زینب(س) است. زیرا نمایندگان شمر پیش از رسیدن کاروان به هر شهر و روستایی، به مردم می‌گویند این‌ها خارجی هستند که علیه خلیفه شوریده‌اند و با این فریب‌ها، مردم را علیه کاروان می‌شورانند و یاران امام را با نامهربانی می‌آزارند. به این ترتیب، سلما مرتباً به عبدالرحمن گوشزد می‌کند چنان‌چه بخواهد مورد بخشش او قرار گیرد، باید در این راه خودی نشان دهد. او از همسرش انتظار دارد مردم نادان را از حقیقت اعضای کاروان مطلع کند، اما عبدالرحمن هم‌چنان به خاطر ترسش دست‌به‌عصا عمل می‌کند، تا جایی که آن دو متوجه بارداری سلما می‌شوند. هرچه به شام نزدیک‌تر می‌شوند، بر نگرانی‌های سلما افزوده می‌شود، تا در آخرین منزل‌گاه مشخص می‌شود که کاروان صبح به شام خواهد رسید و این اتفاق اصلاً به نفع یاران حضرت زینب نیست. این منزل جایی است که چند کشیش مسیحی در ازای یک کیسه سکه، شمر را قانع می‌کنند که سر بریده امام تا صبح آن‌جا بماند. سلما که روز قبل هویتش برای شمر افشا شده، باید به طریقی خود را به کاروان داخل، و برای اقدامات لازم در زمان رسیدن به شام تعیین تکلیف کند. او و عبدالرحمن با پوشیدن لباس مسیحیان سعی در ورود دارند، که نزدیک است سلما از سوی سربازان شناسایی ‌شود، اما عبدالرحمن برای جلوگیری از این اتفاق غائله‌ای بر پا می‌کند و در نهایت امر، او در نبرد با شمر به شهادت می‌رسد.

مرجع مقاله