روایت یک داستان کهنالگویی با توجه به جهانبینی، دغدغهها و مسائل متفاوت و گاهی متضاد افراد، بهترین روش برای ارتباط گرفتن با طیف گستردهتری از تماشاگران است. کهنالگوها این امکان را برای نویسنده ایجاد میکنند که او بتواند داستان ویژه و شخصیتهای خاص خود را در بستر اشتراکات بشری بیافریند. آنچه یک اثر کهنالگویی موفق را رقم میزند، چگونگی پرداخت آن کهنالگو است. ضعف در روایت داستان کهنالگویی، اثر را به ورطه کلیشهها میاندازد، چراکه مرز باریکی میان کهنالگوها و کلیشهها وجود دارد. کهنالگوها همان «همیشگیها» هستند با ساختاری نو. این یادداشت به بررسی کهنالگوی بازگشت -که زیرمجموعه کهنالگوی سفر به مثابه کلانترین کهنالگوی داستانی است- در فیلمنامه مصائب شیرین۲ میپردازد.
در کهنالگوی بازگشت، قهرمان پس از طی طریق به دنبال هدفی خارج از وطن، به وطن بازمیگردد. شخصیت به دلیل کمبودهایی وطن را ترک کرده و پا به جاده گذاشته است. او با پشتسر گذاشتن خطرات سفر گنجی به دست میآورد که میتواند شیئی ارزشمند یا تجربهای درونی باشد. چیزی که به مثابه پاداش سفر، وطن را به جایی خواستنیتر برای زندگی تبدیل میکند. بنابراین، دو مسئله اساسی در کهنالگوی بازگشت مطرح است؛ یکی نیاز شخصیت به بازگشت و دیگری اندوختهای که شخصیت با خود به وطن میآورد.
شخصیت اصلی مصائب شیرین ۲ مانا است که پس از مهاجرت خانوادهاش به انگلستان، قصد بازگشت به وطن را دارد. مادر مانا (مونا) پس از تولد او برای مهیا کردن شرایط اقامت همسرش (رضا) و دخترش چند سالی زودتر به انگلستان رفته و در سالهای جدایی آنها، پیوندهایی میان مانا و ایران شکل گرفته که پس از مهاجرت او به انگلستان نیز گسسته نشده است. مادر تصمیم دخترش برای بازگشت به ایران را برهمزننده آرامش نسبیای میداند که سالها برایش زحمت کشیده است.
روایت مصائب شیرین۲- همانطور که در دیگر آثار داوودنژاد شاهد بودهایم- خودآگاهی برجستهای دارد. خطاب قرار گرفتن تماشاگر از سوی شخصیتها، قطع روند ارائه اطلاعات در لحظات متعددی از روایت و اشاره مستقیم به فرایند قصهگویی سینمایی، ازجمله ویژگیهای اینگونه روایت است که فیلمنامه داوودنژاد را به آثار مدرن و پستمدرن تاریخ سینما نزدیک کرده است. اما آنچه در هیچ سبکی از روایت قابل چشمپوشی نیست، پرداخت دقیق تم است. لازم است سبک روایت گونهای انتخاب شود که بیشترین امکانات را در اختیار پرداخت تم قرار دهد. با توجه به تم فیلمنامه که مهاجرت معکوس و کهنالگوی بازگشت است، اصلیترین نقایص فیلمنامه مصائب شیرین۲، عدم موفقیت در ساختن انگیزههای کافی برای مانا و موشکافی تفاوتهای زندگی در ایران و انگلستان است.
خانواده سهنفره فیلمنامه، سفر خود از ایران را پیش از فیلمنامه مصائب شیرین۲ آغاز کردهاند. این مسئله از دیالوگهای مختلف و همچنین ارجاعات روایت به مصائب شیرین۱ - که راوی زندگی و عشق پدر و مادر در جوانی است- دریافت میشود. مونا و رضا پس از تولد دخترشان انگلستان را گزینه بهتری نسبت به ایران برای زندگی یافتهاند و سالها برای اقامت در آنجا تلاش کردهاند. به این ترتیب، قصد مانا برای بازگشت به ایران، به گره اصلی مصائب شیرین۲ تبدیل میشود؛ مسئلهای که مقدمه اختلافاتی میان مانا و مونا و به شکلی کمرنگتر میان مونا و رضا میشود. کار اساسیای که میبایست در فیلمنامه انجام میشد، پرداخت به درونیات شخصیتها و تفاوتهای زندگی در ایران و انگلستان بود؛ اتفاقی که در فیلمنامه رقم نخورده و آن را به اثری سردرگم تقلیل داده است. برای مثال، سرد شدن رابطه رضا و مونا پرداخت مناسب و کافیای ندارد؛ فرایندی که میتوانست توجیه مناسبی برای بازگشت مانا- به عنوان شاهد فروکش کردن یک عشق آتشین- باشد.
در فیلمنامه چیزی جز حرفهای کلیشهای درباره حرارت ایران و سرمای فرنگ شنیده نمیشود. این در حالی است که لحظاتی از فیلمنامه ظرفیت پرداخت به مسائل مهاجرت را دارد. برای مثال، میتوان به دو صحنهای اشاره کرد که یکی در ایران و دیگری در انگلستان با کشمکشی مشترک میگذرند و پشت سر هم میآیند. صحنه اول در ایران است و طی آن همه خاندان در خانهای بزرگ جمع شدهاند و با حرارت درباره ماجرای مهاجرت مانا حرف میزنند. وقتی مانا وسط حرف بزرگترها میپرد، دعوایش میکنند و خلاصه غوغایی برپاست. اما در انگلستان همین بحث در فضایی بسته و با حضور تنها سه نفر (پدر، مادر و مانا) جریان دارد. مانا گستاخی میکند و فضای سردی حکمفرماست. این دو صحنه در زمانهای مختلف اتفاق افتادهاند، اما با پشت سر هم آمدنشان همزمان به نظر میرسند و تماشاگر را به قضاوت وا میدارند، مخصوصاً با توجه به اینکه مانا در هر دو صحنه حضور دارد. جز این دو صحنه، کندوکاو مسئله مهاجرت در هیچجای دیگری از فیلمنامه دیده نمیشود. این در حالی است که در فیلمنامه دو مسیر برای پیشبرد ماجرا دیده میشود که هر دو رها شدهاند. اولی ماجرای رابطه مانا با مرد جوان کارگردانی است که از ایران با او در ارتباط است و تماشاگر را به یاد رابطه عاشقانه رضا و مونا میاندازد و دیگری نقشه مانا برای موفقیت در سینما که به زعم او میتواند دوباره خانواده را در ایران دور هم جمع کند.
انگیزهمندی مانا برای بازگشت، تجربه درونی موشکافیشدهای که او از انگلستان میآورد و نهایتاً توجیه انتخاب نهایی او برای زندگی در ایران، مسیری بود که میتوانست فیلمنامه مصائب شیرین۲ را نجات دهد. اما عدم موفقیت نویسنده در پرداخت خلاقانه یک داستان کهنالگویی درباره بازگشت، مصائب شیرین2 را به فیلمنامهای سرگردان تبدیل کرده است. به این ترتیب، دغدغه شریف فیلمساز نیز به دلیل درجا زدن فیلمنامه در تم، هدر رفته است.