فیلمنامهنویس: بابک خواجهپاشا
کارگردان: بابک خواجهپاشا
مدیر فیلمبرداری: محمد فکوری
تدوین: حسین جمشیدی گوهری، آیدین پرهیزی
موسیقی: فردین خلعتبری
بازیگران: مارال بنیآدم (کیمیا)، جواد قامتی (فرید)، اهورا لطفی، رایان لطفی، روحالله زمانی
تهیهکننده: محمدرضا مصباح
سال ساخت: ۱۴۰۱، سال پخش: ۱۴۰۳
کیمیا دچار یک عارضه روانی به نام فوبیای فاصله شده و نمیتواند شهر خود را ترک کند. این فوبیا بر اثر تعرضی ایجاد شده که سالها پیش برای او به وجود آمده و او سالها با این معضل دستوپنجه نرم کرده است. این مشکل باعث سرد شدن رابطه او با همسرش فرید شده و آنها تصمیم گرفتهاند به صورت توافقی از هم جدا شوند و از بین دو فرزندشان یکی را پدر بزرگ کند و دیگری با مادرش زندگی کند. طاها و علیسان اما نمیخواهند از هم جدا زندگی کنند. این دو کودک مناسبات زندگی آدم بزرگها را درک نمیکنند. آنها انس بسیار زیادی با هم دارند و زندگی جداگانه برایشان مفهومی ندارد و بههیچوجه حتی لحظهای حاضر به ترک یکدیگر نیستند. ناگهان در پی کشمکشهای کیمیا و فرید، بچهها مفقود میشوند تا دیگر اثری از آنها پیدا نشود. فرید و کیمیا مضطرب و نگران، همه شهر را دنبال آنها میگردند. در این مدت، آنها باید تمام کنشهایی را که سبب این اتفاق شده، با هم مرور کنند. در این یادآوریها، مشخص میشود فرید و کیمیا برخلاف میل باطنی خود تصمیم به جدایی گرفتند و خواسته کیمیا برای این بوده که فرید مجبور نباشد مصایب و مشکلات روحی او را در زندگی تحمل کند و از زندگی عادی دور باشد. آنها همه جا را به دنبال طاها و علیسان میگردند، اما درنهایت، درست در لحظهای که از همه چیز ناامید شدند، دو کودک را در دل یک جنگل پیدا میکنند. فرزندان آنها به طبیعت پناه بردهاند تا مانع جدایی پدر و مادر خود باشند. بعد از اینکه کیمیا و فرید فرزندانشان را در دل یک جنگل و زیر یک درخت مییابند، به آنها ملحق میشوند و همگی زیر سایه یک درخت بزرگ، گویی آرامش ازدسترفته را دوباره بازمییابند.