در این گفتوگو لی آیزاک چانگ درباره جدیدترین فیلمش، گردباها، صحبت میکند. او این فیلم را در لوکیشن اوکلاهما و با استفاده از افراد محلی سر صحنه فیلمبرداری کرده است که میدانند روبهرو شدن با یک تندباد چه حسی دارد
اگر از شنیدن اینکه فیلم جدید چانگ تریلری پرحادثه و مهیج است، غافلگیر شدهاید، این مصاحبه را تا آخر دنبال کنید. گردبادها به نوعی ریبوت فیلم کلاسیک سال 1996 به همین نام است.
آیا شما از طرفداران فیلم اصلی بودید؟
بله بودم. من در شمال غرب آرکانزاس بزرگ شدم و به خاطر دارم وقتی آن فیلم به نمایش درآمد، همه ما به گردبادها عادت کرده بودیم. ما به نوعی با آنها بزرگ شده بودیم. وقایع آن فیلم در اوکلاهما میگذشت که درست در مرز جایی بود که من زندگی میکردم. به همین علت بود که آن را یک فیلم بومی دیدم که در محل زندگی من میگذشت. حتی متوجه بزرگی و عظمت این فیلم نبودم، تا وقتی که آرکانزاس را ترک کردم، به کالج رفتم و آن موقع بود که فهمیدم چه فیلم بزرگی بوده.
چند نفر، ازجمله افرادی را که در این فیلم بازی کردهاند، میشناسم که به من گفتند در دهه 90 بارها و بارها این فیلم را روی نوار ویاچاس تماشا کرده بودند.
نکتهای که درباره آن فیلم وجود دارد، این است که نوعی تعادل در آن هست؛ تعادل بین تمام چیزهایی که در آن اتفاق میافتد. این فیلمی است که دشوار است بگوییم چه چیزهایی درون آن قرار داده شده است. آیا یک فیلم فاجعه است؟ آیا یک فیلم ماجراجویانه است؟ یا یک عاشقانه؟ ما با آدمهای زیادی که گردبادها را دنبال میکنند، درباره داستانشان صحبت کردیم. مثلاً اینکه از کجا شروع کردید؟ چطور به این کار علاقهمند شدید؟ و خیلی از آنها به فیلم گردباد برای نقطه شروع اشاره کردند. درعینحال، دانشمندان واقعی هواشناس و افراد متخصص در این علم نیز به همین فیلم اشاره کردند. به این ترتیب، این فیلم در قلب بسیاری از آدمهایی که عاشق مسائل مرتبط با آبوهوا و علم هواشناسی هستند، جای دارد.
آیا در جریان صحبت کردن با آدمهایی که در آن منطقه زندگی میکردند و از هراسهای وقوع تندبادها آگاه بودند، چیزی یاد گرفتید که شما را متعجب کند، یا روی فیلم تأثیر بگذارد؟
ما مشغول فیلمبرداری صحنهای در یک سالن سینما بودیم؛ جایی که مردم از ترس گردباد تهدیدکنندهای که نزدیک میشد، جمع شده بودند. از آنها سؤال کردیم چند نفر از شما تجربهای مثل این را پشت سر گذاشتهاید؟ چون همه آنها افرادی اهل همان منطقه بودند. همه آنها دستشان را بلند کردند. سؤال بعدی این بود که چرا این کار را قبول کردید؟ مگر چنین ترومایی را از سر نگذراندهاید؟ چرا اینجا هستید؟ ولی آنها عاشق گردباد بودند. در اینجا تلفیقی هیجانانگیز از تجربه کردن این تندبادهای ویرانگر و مقاومت بسیار زیاد در مقابل آن وجود دارد. اما درعینحال، این احترام عمیق و تحسین طبیعت در چنین شرایط پُراضطرابی هم وجود دارد. و من آن را واقعاً جذاب یافتم. از بسیاری جهات، درحالیکه این فیلم را میساختم، اینها من را هدایت کردند تا تلاش کنم هر دوی این عناصر را در فیلم نمایش دهم.
از آنجایی که در این فیلم گردباد نوعی هیولاست، آیا برای چگونگی به تصویر کشیدن آن تعمق و تفکر زیادی به خرج دادید؟ مثلاً از منظر به نمایش گذاشتن زمان وقوع و اولین نمای نزدیک از گردباد به چه فیلمهایی فکر میکردید؟
صادقانه بگویم، اولین فیلمی که به آن فکرکردم، آروارهها ساخته استیون اسپلبرگ بود.
بله، درست است.
من این فیلم را به صورت یک فیلم هیولایی میدیدم. این فیلم درباره سه نفر است؛ سه نفر که با این نیروی طبیعت سروکار دارند، این کوسه. اینکه قادر بودم در این فیلم با استیون اسپیلبرگ کار کنم و درباره کوسهها و چگونگی افزایش تنش و سایر مسائل با او حرف بزنم، فوقالعاده بود. او چگونه توانسته بود این هیولاها را حتی بدون نشان دادن کوسه در دیدگاه مخاطب ایجاد کند؟ به این ترتیب، درحالیکه در بسیاری از مواقع از نشان دادن گردباد پرهیز میکنم، این عنصر هیولایی درون فیلم میخزد و این عشق واقعی من نسبت به فیلم اسپیلبرگ را توجیه میکند.
آیا میتوانید به نکته خاصی اشاره کنید که اسپیلبرگ درباره آروارهها به شما گفت؟
یکی از نکاتی که او دربارهاش صحبت کرد، این بود که در ابتدا قصد داشته کوسه را خیلی بیشتر در فیلم نشان دهد، ولی آن کوسه دچار اختلال شده و درست عمل نکرده بود. بنابراین، مجبور بوده روی روشهایی کار کند تا تأثیرات کارهایی را نمایش دهد که کوسه انجام میدهد. کوسه بشکههای زردرنگ را در اقیانوس دنبال خود میکشد. اگر توجه کنید، در فیلم ما هم این بشکههای زرد وجود دارد...
بله، درست است.
... که به احتمال زیاد مشخصترین اشاره من به فیلم اسپیلبرگ است. وقتی مشغول آمادهسازی و کارگردانی این فیلم بودم، در حقیقت میخواستم بفهمم تأثیرات گردباد چیست؟ چطور باید آن تأثیرات را نمایش دهم؟
همینطور است. حس میکنم یک صحنه خاص در این فیلم وجود دارد که در آن وحشت از این گردباد از مکانی غافلگیرکننده میآید، و شما به نوعی شاهد نشانههای اولیه باد و چیزهایی از این دست هستید. بهویژه، صحنه سوارکاری و گاوبازی جایی است که این ترس و وحشت در آن نهفته است. حالا به این شکل به آن فکر میکنم.
بله، من در فیلمهای اسپیلبرگ همیشه عاشق آن جزئیات غریب برای روایت داستان هستم. من عاشق این نوع داستانگوییام. در صحنه رودئو، از مشاور علمی فیلم، کوین کلهر، سؤال کردم عجیبترین چیزی که در گردباد تجربه کردی، چه بوده است؟ او به من گفت هنگام دنبال کردن گردباد و قبل از اینکه ظاهر شود، ناگهان همه برگها از جایی ناپیدا از آسمان میریختند. من فکر میکردم اینها جزئیات فوقالعادهای هستند و همین را در فیلم نشان دادم.
با توجه به پسزمینهتان آیا دلتان میخواهد گردبادها را دنبال کنید؛ لااقل یک بار؟
قبلاً یک بار این کار را کردهام.
عجب!
بله، در زمان تولید فیلم وقتی یک گردباد واقعی کارمان را متوقف کرده بود، دنبال گردباد افتادم. همراه مشاور علمیمان رفتم و ناگهان به آن علاقهمند شدم.
به من بگویید آیا درست میگویم یا نه. حس میکنم خط اصلی فیلم درباره روبهرو شدن با ترسها و کنار آمدن با آنهاست، همانطور که بعضی از آدمهای فیلم هم به این نکته اشاره میکنند. آیا درون شما ترسهایی وجود داشت که وادارتان کرد مستقیم وسط معرکه بروید و به این شکل با آن کار کنید؟
حس میکردم ساخت این فیلم یکی از آن چیزهاست. احساس میکردم یک فیلم هیولا در من وجود دارد که باید آن را بسازم و درعینحال با تمام فیلمهایی که ساخته بودم، کاملاً متفاوت بود. بنابراین، حس بسیار ترسناکی داشت. به طور کلی، چیزی که در این فیلم و در زندگی شخصیام به آن متکی بودهام، این است که بتوانم چیزهایی را که در سرم میگذرد، بیرون بریزم و بر چیزی تمرکز کنم که از خودم بزرگتر است. احساس میکنم چیزهایی مثل طبیعت، گردبادها و تندبادها چیزهای خارقالعادهای هستند که دلم میخواهد تجربهشان کنم؛ چیزهایی که از من بزرگترند و باعث حیرتم میشوند.
کار بعدیتان چیست؟ بلاکباسترهای بزرگتر یا دوباره به جهان فیلمهای ایندی (مستقل) برمیگردید؟
نمیدانم. تلاش کردهام زیاد به این مسائل فکر نکنم. ولی معمولاً حس میکنم عاشق کارهایی هستم که مردم بیشتری را به سالنهای سینما میکشاند و به آنها نشان میدهد این تجربههای سینمایی چیزهای خارقالعادهای هستند که میتوانیم از آنها لذت ببریم و در آن شریک شویم. چیزهایی که ما را از حس شگفتی سرشار میکنند. بنابراین، امیدوارم همین کار را بکنم، چه با یک فیلم کوچکتر، یا با یک فیلم بزرگتر که بتواند به این دستاورد نائل شود. دقیقاً نمیدانم. ولی به دنبال کشاندنِ مردم به سالنهای سینما هستم.
منبع: NPR